بازیهای روانی
Games People Play
بازیهای روانی اریک برن یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین مفاهیم در روانشناسی مدرن و نظریه تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis) است. این نظریه به تحلیل و بررسی چگونگی تعاملات انسانی میپردازد و بازیهای روانی به عنوان الگوهای رفتاری تکراری در این چارچوب جایگاه ویژهای دارند. اریک برن در کتاب خود “بازیها” (Games People Play) بهصورت عمیق به این مسئله پرداخته و توضیح میدهد که چگونه افراد بهطور ناخودآگاه وارد الگوهایی میشوند که نهتنها بهنفع آنها نیست، بلکه به مرور زمان باعث ایجاد مشکلات روانی و عاطفی در روابطشان میشود.
تحلیل رفتار متقابل: پیشزمینهای برای درک بازیهای روانی
قبل از اینکه به بازیهای روانی بپردازیم، لازم است مفهوم تحلیل رفتار متقابل را بررسی کنیم. اریک برن معتقد بود که ذهن انسان از سه حالت روانی یا «حالت من» تشکیل شده است: والد، بالغ و کودک. هر کدام از این حالات بهطور جداگانه در تعاملات ما حضور دارند و میتوانند در لحظات مختلف، رفتارها، احساسات و تفکرات ما را شکل دهند:
- والد (Parent): این بخش از شخصیت ما بازتابدهنده باورها، ارزشها و هنجارهایی است که از والدین و محیط اجتماعیمان دریافت کردهایم. والد میتواند به دو بخش تقسیم شود:
- والد منتقد: حکمدهنده و قضاوتگر است.
- والد مراقب: حمایتکننده و مراقب است.
- بالغ (Adult): این بخش از شخصیت ما منطقی و بیطرف است و بر اساس واقعیتهای موجود تصمیم میگیرد. هدف از تحلیل رفتار متقابل این است که فرد از موضع بالغ وارد تعاملات شود تا تصمیمگیریهای منطقیتر و سالمتری داشته باشد.
- کودک (Child): این بخش بازتابدهنده احساسات و رفتارهایی است که از کودکی در ما وجود داشته است. کودک نیز به دو بخش تقسیم میشود:
- کودک طبیعی: خلاق، بازیگوش و آزاد.
- کودک سازگار: مطیع و دنبالکننده دستورات.
تعریف بازیهای روانی
بازیهای روانی، همانطور که از نامشان پیداست، نوعی از تعاملات اجتماعی هستند که بهطور مکرر در روابط انسانها تکرار میشوند. این بازیها بهطور غیرمستقیم و ناخودآگاه انجام میشوند و اغلب به یک نتیجه منفی یا مشکلزا منجر میشوند. اریک برن معتقد بود که بازیهای روانی نوعی استراتژی دفاعی هستند که انسانها برای کسب چیزی مثل احساس برتری، همدردی، یا حتی تأیید استفاده میکنند. هر بازی روانی یک «نقش» دارد که افراد در آن جایگاه خاصی میگیرند و به نوعی در تعاملات تکراری و معیوب گیر میافتند.
ساختار بازیهای روانی
هر بازی روانی از چند مرحله اصلی تشکیل شده است:
- طعمهگذاری (Hooking): یکی از طرفین بهصورت ناخودآگاه یک موضوع یا رفتاری را مطرح میکند که مانند طعمهای برای شروع بازی است.
- واکنش طرف مقابل: طرف مقابل نیز بدون آگاهی از اینکه وارد یک بازی شده است، واکنشی نشان میدهد که بهنوعی مشارکت در بازی است.
- نقطه چرخش: این نقطه معمولاً جایی است که بازی به یک نتیجه منفی یا برخورد میرسد و احساسات ناخوشایندی را برای یکی یا هر دو طرف به همراه دارد.
- نتیجه نهایی: در این مرحله، بازی به پایان میرسد و هر دو طرف احساس میکنند که به نوعی تحت فشار یا درگیر شدهاند.
نقشهای مختلف در بازیهای روانی
یکی از نکات کلیدی در تحلیل بازیهای روانی این است که افراد در این بازیها نقشهای متفاوتی ایفا میکنند. اریک برن سه نقش اصلی در بازیهای روانی را معرفی کرده است:
- قربانی (Victim): کسی که احساس میکند مورد ظلم یا بدرفتاری قرار گرفته است.
- تعقیبکننده (Persecutor): کسی که دیگران را سرزنش میکند و نقش مهاجم را بر عهده دارد.
- ناجی (Rescuer): کسی که بهطور ناخودآگاه به کمک قربانی میآید و تلاش میکند مشکل را حل کند.
این نقشها معمولاً بهصورت دایرهای تغییر میکنند؛ به این معنی که یک نفر ممکن است در یک لحظه نقش قربانی داشته باشد و در لحظهای دیگر به نقش ناجی یا تعقیبکننده تغییر کند.
توقف بازیهای روانی: چگونه از این الگوها خارج شویم؟
مهمترین هدف اریک برن از تحلیل بازیهای روانی این بود که افراد بتوانند این الگوهای رفتاری تکراری و ناخودآگاه را شناسایی کنند و از آنها خارج شوند. برای این منظور، او پیشنهاد میدهد که افراد از حالت «بالغ» خود استفاده کنند. این به معنای آن است که بهجای واکنشهای ناخودآگاه و از جایگاه «کودک» یا «والد»، با واقعبینی و از طریق تحلیل منطقی وارد تعاملات شوند.
یکی از روشهای مؤثر برای متوقف کردن بازیهای روانی، افزایش آگاهی از نقشها و الگوهای تکراری است. افراد باید بتوانند تشخیص دهند که چه زمانی درگیر بازیهای روانی میشوند و چگونه میتوانند آن را متوقف کنند. همچنین، تقویت مهارتهای ارتباطی و یادگیری نحوه مذاکره و حل مسائل بهصورت سالم و بدون ورود به بازیهای روانی، میتواند به بهبود روابط کمک کند.
تأثیر بازیهای روانی بر روابط
بازیهای روانی میتوانند تأثیرات منفی عمیقی بر روابط انسانی داشته باشند. وقتی افراد بهطور مداوم وارد این بازیها میشوند، احساسات منفی مانند خشم، ناامیدی، و نارضایتی افزایش مییابد و به مرور زمان روابط تخریب میشوند. این بازیها بهویژه در روابط نزدیک مانند روابط زناشویی، خانوادگی یا دوستانه به شکلی عمیق تأثیرگذارند و میتوانند به مشکلات جدیتر مانند اضطراب، افسردگی و حتی جدایی منجر شوند.
در نهایت، اریک برن از ما دعوت میکند که با آگاهی از این الگوها، به سمت تعاملات سالمتر و بدون بازیهای روانی حرکت کنیم تا بتوانیم روابط بهتری بسازیم و زندگی روانی سالمتری داشته باشیم.
نیاز به بازی، بر بستری از نقصانهای شخصیتی شکل میگیرد. به بیان دیگر یک کنشِ اساسیِ بازیها، جبران نقایص شخصیتی و هویتی است که ناخودآگاه رخ میدهد، شخصی که بازی روانی میکند آگاه نیست که درحال جبران نیازهای شخصیتی خود است. شدت و پیچیدگی بازی، رابطهی مستقیمی با شدت و پیچیدگی خلاءهای شخصیتی فرد دارد.
شرکت در این دورهی آموزشی و یادگیری بازیهای روانی و تشخیص آن سهم عظیمی در کنترل رفتار و تحقق صمیمیت در زندگی دارد.