پاسخ پرسشهای عمومی
برای مشاهدهی پاسخها، روی هر سؤال کلیک کنید
برای طرح سؤال، اینجا کلیک کنید
سلام من یه مشکل بزرگ دارم اینکه همه صداها مخصوصا صداهایی که از طبقه بالا میاد منو اذیت میکنه راه رفتن طبقه بالایی. همه چی. اخه خیلیم بی فرهنگن و ماهم تا سال دیگه نمیتونیم جابجا شیم تست اوتیسم همین سایتو دادم شد ۲۲ نمیدونم چمه استرس اضطراب دستپاچگی گریه عصبیت همخهه اینا پیش میاد برام دارم روانی میشم
سلام. این نشان میدهد که شما دارای سطح بالایی از اضطراب هستید. به نظر میرسد این اضطراب سالهای زیادی است که با شماست و شما را آزار میدهد. در وهلهی اول باید مشخص کنیم که این حجم زیاد اضطراب از کجا به شما رسیده است. ممکن است ناشی از فضاهای خانوادگی باشد یا ریشه در تجارب و رویدادهای محیطی داشته باشد. گاهی نیز سبکهای زندگی افراد، سبکهای اضطرابی است که نیاز به تصحیح دارد. همچنین رگههای خفیفی از علایم وسواس نیز در شما مشهود است که نیاز به بررسی بیشتر است. این مشکل هیچ ارتباطی به اوتیسم ندارد و فکر خود را در آن زمینه مشعول نکنید. خوشبختانه مشکل شما حلشدنی است و به درمان خیلی خوب جواب میهد. از آنجا که این حجم اضطراب شما را بسیار آزار میدهد و زندگی را برایتان سخت میکند پیشنهاد میکنم در اسرع وقت به یک روانشناس مراجعه کنید تا قبل از شدیدتر شدن علایم، اقدامات درمانی مناسب انجام شود. چون ساکن تهران هستید در صورت تمایل میتوانید برای فرایند درمان به بنده مراجعه کنید. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۹/۰۹ پاسخ داده شده است.
من همیشه وقتی در یک فضای بسته یا محیط خیلی کوچیک قرار میگیرم دچار وحشت می شم و خیلی میترسم. و باید هر طور شده اونجا را ترک کنم. مثلاً اگه توی اتاق برم و در بسته بشه وحشت میکنم. پدر و مادرم خیلی منو سرزنش میکنن دوستام به من میگن ترسو. یک دفعه پیش یک روانشناس رفتم و او راههایی را به من آموزش داد تا بتونم بر ترسم غلیه کنم ولی هرکاری کردم نشد یعنی نتونستم. این مشکل زندگی منو خراب کرده و نمیتونم کارام را درست انجلم بده، خیلی جاها را نباید برم گوشه گیر شدم، نمیدونم چکار کنم. لطفامنو راهنمایی کنید، متشکرم.
سلام. شما دارای اختلال Claustrophobia هستید. حدود ۵ تا ۷ درصد مردم دنیا به این مشکل دچارند. هستهی اصلی این اختلال رگههای پنهان اضطراب است. درمان آن بسیار راحت است لیکن اغلب بیماران برای درمان اقدام نمیکنند. گفتهاید قبلاً راههایی به شما آموزش داده شده تا بر ترس خود غلبه کنید، این روشها هرگز جواب نمیدهد زیرا مشکل فرد ریشه در اضطرابهای بنیادی دارد و نمیتوان از فرد انتظار داشت که بر ترسش غلبه کند، تجربه نشان داده که این روشها حتی مشکل را تشدید میکند. در پروتکلِ درمانی این اختلال، یکی از حلقهها(نه همه)، درمان دارویی است.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۸/۰۴ پاسخ داده شده است.
دو ماه است عقد کردهام. از ابتدا از شوهرم خوشم نمیامد، به اصرار دیگران و چون او مرد خیلی خوبی بود و هست به من گفتند بعد از ازدواج احساست به او زیاد میشه. با اینکه دو ماه گذشته هیچ حسی به او ندارم. میترسم این وضع ادامه پیدا کنه و بدتر بشه. حتی توی مسایل جنسی بدم میاد ازش. چکار کنم. اگه زندگی مون را شروع کنیم احساسم به او بهتر میشه؟
سلام. شما کمی دیر میپرسید “چه کار کنم”، این پرسش را باید قبل از ازدواج طرح میکردید. آنهایی که به شما گفتهاند که در آینده به او احساس پیدا میکنی، با ناآگاهی خود، ظلم بزرگی به شما کردهاند.شما نیز با اینکه میدیدید که احساسی به او ندارید باز عقد کردید و زحمت مشاورهی ازدواج را به خود ندادید!!! همهی این اتفاقات اشتباه بوده است، اما خوشبختانه انسان همیشه راهی برای جبران اشتیاهاتش مییابد. بدون اتلاف وقت در شهر خود به یک روانشناس مجرب مراجعه کنید. در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر با من تماس بگیرید.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۸/۰۴ پاسخ داده شده است.
با سلام خدمت شما.اگر کسی خیانت کند و شما او را ببخشید ،چه جوری می شه واقعا فهمید که دیگه خیانتی در کار نیست . کسی که از جون مایه گذاشته ،ولی بازم خیانت نصیبش شده باید چه کار کنه؟
سلام. خیانت محصول عواملی است که چندان هم ناشناحته نیست. به جای درگیر شدن با این پرسش که آیا طرف مقابل باز هم خیانت خواهد کرد یا نه، به کشف عواملی که آن شرایط را به وجود آورده فکر کنید. معلوم نیست که بخشش همیشه رویکرد مفیدی باشد. اگر طرف مقابل دارای نارساییهای شخصیتی باشد، بخشیدن یا نبخشیدن او تغییری در وضعیت ایجاد نمیکند. بعضی رابطهها به این علت به خیانت میرسد که دو نفر از اول مناسب یکدیگر نبودهاند. نگاه آگاهانه به رابطه و استنباط درست از نیازهای خود و طرف مقابل احتمال بروز خیانت را کاهش میدهد. در بعضی موارد نیز تنها راه برای کنترل خیانت، قطع رابطه است.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۵/۳۱ پاسخ داده شده است.
سلام وقت بخیر من ۶ ماهه عقد کردم و رابطه خیلی خوبی با همسرم دارم در حدی که تمام اعضای خانواده حتی مادرم به محبت های همسرم به من حسادت میکنن من و همسرم خونمون رو خریدیم و تمام وسیله ها رو چیدیم منتها بخاطر کرونا نتونستیم فعلا عروسی بگیریم از طرفی من به شدت با خانوادم مشکل دارم اصلا و ابدا با هم نمیسازیم و . . .
سلام. لطفا با بنده تماس تلفنی بگیرید. ۳۷۲۸ ۶۶۴۶ ، ۹۶۱۲ ۶۶۹۸
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۴/۲۹ پاسخ داده شده است.
من ۳ ساله با پسری دوست هستم. او پسر خلافکاری بود. مشروب میخورد، اعتیاد داشت و تا اونجا که میدونم دست به سرقت هم میزد. روی بدنش پر از جای زخم و خط چاقو هست. میگه هر وقت عصبی میشدم خودمو زخمی میکردم. با اینکه میدونم خلافکاره ولی من خیلی دوستش دارم، او هم خیلی به من ابراز علاقه میکنه . یک ساله به من پیشنهاد ازدواج داده و به خاطر من کارهای بدش را کنار گذاشته. رابطه ش با دوستاش کم کرده. من چون دوستش دارم دلم میخواد باهاش ازدواج کنم تا بتونم کمکش کنم. به من گفته اگه باهش ازدواج کنم همه کارهای خلافش را کلا کنار میذاره. خانواده ام مخالفن. ولی من تصمیمم را گرفتم. آیا شما میتونید به او کمک کنید؟
به نظر میرسد شما بیش از او نیاز به کمک دارید. شما با این طرز فکر معیوب، در حال خراب کردن آیندهی خود هستید . دوست عزیز، طرف مقابل شما دارای مشکلات جدی و اساسی است و ابراز علاقهی او به شما دلیل موجهی برای ازدواج نیست. هیچ تردیدی نداشته باشید که اگر این ازدواج تحقق پیدا کند در همان هفتهی اول پشیمانی وجودتان را میگیرد و در آینده هرگز خود را نخواهید بخشید. لطفاً افکار کودکانه را کنار بگذارید. زندگی شما مهمتر و ارزشمندتر از آن است که قربانی شوید. بله، من میتوانم به او کمک کنم، ولی کمک من به او، زمینه را برای ازدواج شما فراهم نخواهد کرد.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۳/۰۱ پاسخ داده شده است.
سلام. آیا میشه برای درمان اضطراب شدید از هیپنوتیزم استفاده کرد؟ آیا شما هیپنوتیزم انجام میدید؟
سلام. اصولاً برای درمان اختلالات در مرحلهی اول از روشهای درمانی سادهتر و کم هزینهتر استفاده میشود. اضطراب مشکل آنچنان پیچیدهای نیست که نیاز به استفاده از هیپنوتیزم باشد و هیچ درمانگری هم در هیچ جای دنیا برای درمان اضطراب از چنین روشی استفاده نمیکند. انتخاب روش درمانی مهمترین جنبهی هر اقدام درمانی است که اگر روش درمان درست انتخاب نشود به اتلاف وقت و هزینه میانجامد. هر چند ما در کلینیک خود ممکن است برای درمانهای خاص از هیپنوتیزم استفاده کنیم. لیکن اکیداً به شما پیشنهاد میکنم هرگز برای درمان اضطراب در پی هیپنوتیزم نباشید.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۳/۰۱ پاسخ داده شده است.
سلام من خیلی خوب با دیگران ارتباطببرقرار میکنم, اما خیلی وقتها, یه گفتگو درونی دارم, که توی این گفتگو دعوا ه, سرزنش, غم,غصه شادی و… هم هست, خیلی فکرو خیال دارم مثلا یه اتفاق رو توی ذهنم تداعی میکنم و تا تهش میرم, ازدواج, مرگ, تصادف, موفقیت,… با این مطالبی که گفتم آیا من بیماری دارم
سلام. شما دارای بیماری نیستید، این نشان دهندهی سطحی از اضطراب همراه با رگههای خفیفی از وسواس است. این مقدار در حدی نیست که شما را بیمار خطاب کرد اما در حدی هست که شما را اذیت کند و زندگیتان را دچار آشفتگی نماید. گفتگوی درونی، انرژی زیادی را از شما میگیرد و این تداعیِ افکار، شما را خسته و کلافه میکند و به همین دلیل لازم است که با اقدامات درمانی، انرژی خود را برای زندگی واقعی ذخیر نمایید. یادتان باشد که لذت بردن از زندگی حق شماست.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۲/۳۱ پاسخ داده شده است.
با سلام. ۲۴ سال دارم و در شرف ازدواج هستم. مشاورهی قبل از ازدواج واقعاً تا چه حد در شناخت و انتخاب همسر مفید و مؤثر است؟ راستش من خودم خیلی اعتقادی به مشاوره ازدواج ندارم ولی طرف مقابلم خیلی اصرار میکند.
سلام. در مؤثر بودن مشاورهی ازدواج تردیدی وجود ندارد، لیکن کسی نمیتواند شما را مجبور به پذیرش این موضوع کند. شما میتوانید با پرس و جو از کسانی که یرای مشاورهی ازدواج اقدام کردهاند، تأثیر آن را ارزیابی کنید، به شما پیشنهاد میکنم اگر خودتان مشاورهی ازدواج را قبول ندارید لااقل برای احترام به طرف مقابل این کار را انجام دهید، البته هیچ شک نکنید که بعد از انجام در یک مرکز معتبر و مشاهدهی تکنیکهای تخصصی که در این زمینه وجود دارد، نظرتان در مورد مشاورهی ازدواج به کلی دگرگون خواهد شد. پیروز باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۲/۳۱ پاسخ داده شده است.
سلام خسته نباشید من ۳ تا بچه دارم چند وقتی دیگه نمی تونم همش داد می زنم دعواشون می کنم اصلا شادشون نمی کنم باهاشون بازی نمی کنم حتی خودمن دیگه خیلی کم می خندم نمی دونم باید چی کار کنم خیلی خستم
سلام. به احتمال زیاد شما دچار علائم اضطراب و افسردگی هستید. شاید در محیط زندگی ناآرامی زندگی کردهاید و انرژی روانی شما صرف مسائل پیچیدهی زندگی شده است. به هرحال آنچه مسلم است این است که در زندگی شما مسایلی وجود دارد که شما را آزرده میکند و شادمانی را از شما میگیرد و شما را خسته میکند. این خستگی موجب میشود که تحمل بچهها را نداشته باشید و نتوانید به قدر کافی از ارتباط با آنها لذت ببرید. نگذارید این وضعیت ادامه پیدا کند. زیرا به فرسودگی شما منجر میشود. بهتر است به کمک یک روانشناس علت اصلی مشخص شود و برای آن راهحل پیدا شود. بنابراین مراجعه به یک روانشناس میتواند برای شما بسیار لازم و مفید باشد.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۲/۲۱ پاسخ داده شده است.
سلام خسته نباشید من یک پسر ۹ ساله دارم که الان در این وضعیت اصلا دیگه درس نمی خونه در صورتی که قبل از کرونا تمام درسهاش عالی بوده نمی دونم چی کار کنم همش از صبح تا شب یا هم درگیریم اخرم بیشتر اوقات نمی نویسه
سلام. این مشکل تنها متعلق به شما نیست، بیشتر خانوادهها فعلا درگیر همین مسئله هستند. بچهها به مدرسه نمیروند و سیستمی هم که تحت عنوان آموزش آنلاین معرفی شده بسیار ناقص و ناکارآمد است. بنابراین در چنین شرایطی درس نخواندن کاملا طبیعی است. بهتر است با فرزند خود آنگونه که گفتهاید درگیر نشوید و مشاجره نکنید، زیرا این مشاجرهها رابطهی شما را با هم خراب میکند و صمیمت بین شما کمرنگ میشود. یادتان باشد که فرزند شما بیش از آنکه به درس نیاز داشته باشد، به رابطهی گرم و صمیمی با شما نیاز دارد. چنین رابطهای او را از سایر خطرها حفظ میکند. از آنجا که فرزند شما قبل از این درسهایش عالی بوده پس جای نگرانی نیست. تلاش کنید رفتار فعلیاش را دلیلی برای سرزنش او قرار ندهید. برای چگونه درس خواندن از خودش نظرخواهی کنید و تا آنجا که ممکن است اجازه دهید طبق مدل خودش مطالعه کند. انتظاراتی که از او دارید معقول و متناسب با شرایط فعلی باشد. انتطار نداشته باشید مثل دوران مدرسه درس بخواند. دائم به او تذکر ندهید، همان اندک تلاشی که میکند را تشویق کنید و رضایت خود را به او نشان دهید. این دوران به زودی تمام میشود، بهتر است صبور باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۹/۰۲/۲۱ پاسخ داده شده است.
“با سلام من ۲ سال و نیم هست که با آقایی ۴۲ ساله که او هم از همسرش جدا شده آشنا شدم همان ۲ سال پیش خودش تنهایی برای آشنایی با خانواده من به منزل ما آمد ولی بعدش که قضیه جدی تر شد ادامه نداد و من هم با هاش خداحافظی کردم ولی ایشون با اصرار تمام به من زنگ می زدن و ابراز علاقه می کردن. بالخره ۴ ماهه پیش پس از ۵ ماه که کاملا من قطع ارتباط کرده بودم جوابش را دادم و چند هفته پیش تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم و جالب اینکه او درباره همه چیز فکر کرده بود که کجا خونه بگیریم دکور خونمون چطوری باشه و …… در حالیکه من اصلا به این موضوعات فکر نکرده بودم چون باور نداشتم. حالا تا پنجشنبه میشه که بیان خواستگاری یه بهانه پیدا می کنه یه هفته حالش بده. یه هفته فامیلشون میمیره…… همزمان من خواستگار دیگه ای هم داشتم و بهش گفتم و اون با اصرار و گریه و ناراحتی فراوان از من خواست که ردش کنم. اصلا نمی فهمم چرا اینطوری رفتار می کنه نه میزاره من با کس دیگه ای ازدواج کنم نه خودش جلو میاد . من هم تحملم تمام شده و به شدت عصبی و افسرده شدم. لطفا راهنمایی بفرمایید با تشکر”
سلام. به نظر میرسد خواستگار شما هنوز در این زمینه به قطعیت نرسیده و هنوز تردیدهای جدی دارد. از آن گذشته او چیزهایی را از شما پنهان میکند و جزئیات آن را به شما نمیگوید. شما به جای اینکه منتظر بمانید تا او برایتان تعیین تکلیف کند، بهتر است قاطعانه به او صحبت کنید و به او بفهمانید که نمیتوانید زمان زیادی را منتظر بمانید. در غیر اینصورت ممکن است در آینده برای این وقتهایی که در این رابطه صرف کردهاید خودتان را سرزنش کنید. به شما اکیدا توصیه میکنم با مشاوره با یک روانشناس، خودتان را از این بلاتکلیفی رها کنید و طبق مدلهایی که او به شما آموزش میدهد بهترین تصمیم را در این زمینه بگیرید. علاوه بر آن همیشه در این موقعیتها احتمالهایی برای وجود اختلالات خُلقی در طرف مقابل وجود دارد که باید مورد ارزیابی قرار گیرد.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۱۱/۲۲ پاسخ داده شده است.
با سلام ۳۲ ساله ومجرد هستم و میخواهم با خانمی ازدواج کنم دارم که ۱۰ سال از من کوچکتر است. آیا این اختلاف سن مهم است؟
سلام. هیچکدام از ویژگیهای افراد به تنهایی عامل مهمی در ازدواج نیست. این عوامل در بین سایر ویژگیها معنا پیدا میکند. تفاوت سنی را نمیتوان به تنهایی مورد قضاوت قرار داد. این مقدار تفاوت ممکن است در مورد دو نفر مشکل ساز باشد اما در مورد دو نفر دیگر مشکل ساز نباشد. اگر مشاورهی ازدواج انجام دهید به روشنی متوجه خواهید شد که کدام ویژگیها برای شما مهم و نیازمند توجه است.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۱۱/۲۲ پاسخ داده شده است.
“باعرض سلام من فردی هستم که سالهاست از اضطراب هراسی و اضطرابهای اجتماعی وترس از ارتفاع و… رنج می برم . پیش هر روانشناسی که میروم همه میگویند مشکل شما ساده است وبا چند جلسه آمدن به کلینیک مشکل حل می شود ولی هر بار از نظر آنها در درمان پیشرفت کرده اند ولی اضطرابهای من همچنان باقی است.نمی دانم باید چکار کنم از رفتن به کلینیکهای مختلف هم خسته شده ام لطفا راهنمایی ام کنید .”
سلام. اضطراب شما به احتمال زیاد ریشه در سبکهاى زندگى شما و دلایل شخصیتى دارد. اما اینکه با وجود اقدامات درمانى هنوز اضطراب دارید می تواند ناشى از تشخیص غلط، درمان ناکافى یا عدم پیگیرى از جانب شما باشد.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۱۱/۱۷ پاسخ داده شده است.
باسلام. من با نامزدم گاهی اصلا حرفی برای گفتن نداریم و اینکه اون کم حرف میزنه و کمتر از من محبت کلامی میکنه برای من آزار دهندست باید چیکار کنیم از چی بگیم که بیشتر باهم صحبت کنیم و ارتباط بیشتر و بهتری داشته باشیم میشه راهنمایی کنید.
سلام. حرف زدن و ابراز محبت از طریق کلام، علاوه بر اینکه تاحدی به ویژگیهای روانشناختی افراد مربوط میشود، جنبهی یادگیری و تجربی نیز دارد. این مهارت معمولا در محیط خانواده آموخته میشود. اگر کسی در طول زندگی خود، از اعضای خانواده و اطرافیان واژههای عاطفی و احساسی نشنیده باشد، به احتمال زیاد خودش نیز در استفاده از آنها احساس ناتوانی میکند. یکی از شرایط لازم برای زندگی مشترک، برونریزی هیجانی و ابراز علاقه توسط طرفین است که سهم زیادی در تقویت و پایداری عشق دارد. اگر یکی از طرفین یا هردو، فاقد چنین مهارتی باشند، لازم است که برای حل این مشکل آموزش ببینند و کمکم آن را در خود تقویت کنند. گاهی نیز وجود برخی مشکلات خُلقی، مانند افسردگی یا کمرویی موجب کاهش انگیزهی افراد برای حرف زدن میشود، که در این صورت نیاز به اقدامات درمانی است. به هر حال به عنوان اقدام اول شما با همسرتان بیشتر صحبت کنید تا در او انگیزهی بیشتری ایجاد شود. همچنین به او بگویید که صحبت کردن به شما آرامش میدهد و تمایلتان را به او افزایش میدهد. با این وجود اگر این اقدامات کارساز نشد، مراجعه به یک روانشناس بسیار به شما کمک خواهد کرد.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۱۱/۱۷ پاسخ داده شده است.
با سلام. ۲۴ سال دارم و در شرف ازدواج هستم. مشاورهی قبل از ازدواج واقعاً تا چه حد در شناخت و انتخاب همسر مفید و مؤثر است؟ راستش من خودم خیلی اعتقادی به مشاوره ازدواج ندارم ولی طرف مقابلم خیلی اصرار میکند.
سلام. در مؤثر بودن مشاورهی ازدواج تردیدی وجود ندارد، لیکن کسی نمیتواند شما را مجبور به پذیرش این موضوع کند. شما میتوانید با پرس و جو از کسانی که یرای مشاورهی ازدواج به مرکز ما آمدهاند تأثیر آن را ارزیابی کنید.(به این دلیل میگویم مرکز ما، که از کیفیت کار دیگران اطلاعی ندارم)، به شما پیشنهاد میکنم اگر خودتان مشاورهی ازدواج را قبول ندارید لااقل برای احترام به طرف مقابل این کار را انجام دهید، البته هیچ شک نکنید که بعد از انجام آن و مشاهدهی تکنیکهای تخصصی که در این زمینه وجود دارد، نظرتان در مورد مشاورهی ازدواج به کلی دگرگون خواهد شد. پیروز باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۱۱/۱۱ پاسخ داده شده است.
با سلام خدمت شما.اگر کسی خیانت کند و شما او را ببخشید ،چه جوری می شه واقعا فهمید که دیگه خیانتی در کار نیست . کسی که از جون مایه گذاشته ،ولی بازم خیانت نصیبش شده باید چه کار کنه؟
سلام. خیانت محصول عواملی است که چندان هم ناشناحته نیست. به جای درگیر شدن با این پرسش که آیا طرف مقابل باز هم خیانت خواهد کرد یا نه، به کشف عواملی که آن شرایط را به وجود آورده فکر کنید. معلوم نیست که بخشش همیشه رویکرد مفیدی باشد. اگر طرف مقابل دارای نارساییهای شخصیتی باشد، بخشیدن یا نبخشیدن او تغییری در وضعیت ایجاد نمیکند. بعضی رابطهها به این علت به خیانت میرسد که دو نفر از اول مناسب یکدیگر نبودهاند. نگاه آگاهانه به رابطه و استنباط درست از نیازهای خود و طرف مقابل احتمال بروز خیانت را کاهش میدهد. در بعضی موارد نیز تنها راه برای کنترل خیانت، قطع رابطه است.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۱۱/۰۹ پاسخ داده شده است.
سلام دکتر. یک پسر ۴ ساله دارم. مدتی است که شبها توی خواب جیغ میزنه و با صدای بلند گریه میکنه و نفس نفس میزنه. مثل اینکه از چیزی میترسه. ما در خونه مون مشکلی نداریم که باعث بدخوابی او بشه – خیلی از این موضوع ناراحتم و نمیدونم چکار لازمه انجام بدم. من بعضی شبها کنارش میخوابم. تا ترسش کمتر بشه. در طول روز هیچ مشکلی نداره. آیا لازمه بیارمش شما ببینیدش؟ خیلی از شما سپاسگزارم.
سلام. چیز مهمی نیست و نیاز به هیچ اقدام درمانی هم نیست. این یک رفتار طبیعی در سن ۳ تا ۵ سالگی است و به آن اصطلاحاً وحشت شبانه میگویند. کودک وحشت زده از خواب میپرد، گریه میکند، گاهی به نظر میرسد در تاریکی چیزهایی را میبیند، اطرافیان را نمیشناسد و پس از مدتی به خواب میرود و فردای آن روز چیزی از دیشب به یاد نمیآورد. تلاش نکنید کودک را آرام کنید، چراغها را روشن نکنید، با کودک زیاد حرف نزنید، سعی نکنید کودک را به اتاق دیگری منتقل کنید، فردا در مورد اتفاق دیشب از کودک چیزی نپرسید. این وضعیت تا ۷ سالگی نیاز به اقدام درمانی ندارد اما بعد از آن بله.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۱۱/۰۹ پاسخ داده شده است.
سلام خسته نباشین مدت زیادیه من نزدیک دوران قاعدگی (حدود ۱۰ روز قبل) به شدت عصبی، پرخاشگر، افسرده میشم یک سره حالت تهاجمی به اطرافیان دارم ، کوچکترین چیزی منو به شدت عصبی میکنه، افسره و ناامید میشم به طوری که حوصله و توان انجام هیچ کاری برام نیست، این موضوع خودم و اطرافیانم رو به شدت کلافه کرده لطفا اگه راهی برای درمان و یا مهار این مشکل دارین بهم بگین
سلام. این موضوع علاوه بر دلایل هورمونی دلایل دیگری نیز میتواند داشته باشد. اضطراب، افسردگی، پاسخهای آموخته شده، عادت، خشمهای فرو خورده شده و مسایل شخصیتی هر کدام میتوانند نقش مهمی در بروز آن رفتارها داشته باشد. خوشبختانه برای برطرف کردن مشکل راهحلهای متعددی وجود دارد. ابتدا لازم است توسط یک روانشناس ارزیابی شوید تا علت یا علتهای اصلی مشخص شود و سپس متناسب با تشخیص، درمان مناسب انتخاب شود. در سایت ما، تستهای مربوط به اضطراب و افسردگی را انجام دهید تا به دید کلی در مورد خود دست یابید و مراجعه به یک متخصص روانشناسی را در دستور کار خود قرار دهید. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۹/۲۵ پاسخ داده شده است.
با سلام ، حدود ۶ سال هست که وارد رابطه ای شدم و ایشون از من ده سال کوچیکتر هستن ، فردی خودساخته و قابل اعتماد ، بسیار دقیق و باهوش و دارای اطلاعات بسیار زیاد از علم روانشناسی ، ایشون همون روزای اول گفتن قصدشون ازدواجه ومن به خاطر اختلاف سن و این که هنوز برای تصمیم گیری این مساله زوده مخالفت کردم و ایشون سعی کردن که راضیم کنن و گفتن که اصلا با افراد کوچکتر از خودشون هیچ ارتباطی برقرار نمیکنن چون از نظر فکری به ایشون نمیخورن ، بعدها متوجه شدم به واسطه مشاوره ای که به افراد میدن واقعا با نزدیک به صد نفر دختر خانم در ارتباط هستن ( به لحاظ کاری اما خیلی صمیمانه ) بارها اعتراض کردم و قانعم کرد که فقط کاریه ، ارتباط ما با هم خیلی دوستانه و محترمانه س، یعنی حتی یکبار هم ابراز محبت نکردن ایشون و محبتشون رو با انجام کارها نشون میدن و منم بالطبع نتونستم حتی کلامی به ایشون محبت کنم چون واکنش نشون میدن و البته منم در بروز احساسات خیلی مشکل دارم ، چندین بار خواستم راجع به ازدواج با ایشون صحبت کنم اما اجازه نداده ، خودش هم هیچ حرفی نمیزنه ، یکبار با عصبانیت زیاد ازش خواستم جایگاه منو مشخص کنه که گفت هیچ فرقی با بقیه برام نداری ، مدتی ازشون فاصله گرفتم و بعد از یک ماه به علت مسائل کاری تماس گرفتم با ایشون که نشون داد خیلی دلتنگه و بازهم همون رفتار دوستانه ساده رو در پیش گرفت ، مشکل من اینجاست : این رابطه داره طولانی میشه، سن من بالا میره ، اصلا میشه انتظاری از ایشون داشت ؟ درسته ؟ باید صبر کنم تا حرفی بزنه را جع به ازدواج ؟ باید ترکش کنم ( البته که خیلی وابسته هستم و میدونم بابتش خیلی اذیت خواهم شد ) ، در ضمن هر چی زمان میگذره رابطه ما دوستانه تر و ساده تر داره میشه ، یکی دوبار هم که بهشون اطلاع دادم که خواستگار دارم خیلی راحت گفتن ببینشون و تصمیم بگیر ، البته من هم باشم همینو خواهم گفت ، لطفا راهنماییم کنید ، راجع به این مشکل من میتونم ماهها صحبت کنم ….
سلام. شرایطی را که توضیح دادید هرچند چندان مطلوب به نظر نمیرسد اما به قدر کافی شفاف و روشن است. شما نمیتوانید در رابطهای بمانید که طرف مقابل برای ماندن و بودن شما اشتیاقی نشان نمیدهد و با انگیزه عمل نمیکند. یادتان باشد که وقتی از او میخواهید که جایگاه شما را مشخص کند، همهی قدرت و اختیار را یکجا به او سپردهاید. در اینصورت شما خودتان را بسیار ضعیف و ناتوان احساس خواهید کرد و همچنین در نظر او نیز بیاعتبار خواهید شد. آیا واقعا معتقدید که اگر صبر کنید وضعیت تغییر خواهد کرد. اگر کسی در ابتدای رابطه به شما بگوید که قصدش ازدواج است، به این معنی نیست که واقعا چنین قصدی دارد. شما باید بر اساس شواهد و هوشمندی خودتان عمل کنید نه بر اساس واژهپردازیهای دیگران. مشکل شما وابستگی شماست و اینکه از تصور جدایی در هراسید. به همین دلیل تمایل ندارید که واقعیت شفافی که در مقابلتان است را مشاهده کنید. توصیه میکنم بیشتر به خودتان بیندیشید و به مراقبت از خود. در صورت نیاز به توضیحات بیشتر، میتوانیم حضوری صحبت کنیم و تصمیمهای لازم را بگیریم. بدرود.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۸/۲۳ پاسخ داده شده است.
سلام وقت بخیر… پدر و مادر من حدود ۷ ساله جدا شدن یک برادر ۲۲ ساله مجرد دارم که رابطه خیلی خوبی با هم داریم..من در دوران عقد هستم و دو ماه دیگه مراسم عروسیمه. الان برای مادر من خواستگار مناسبی پیدا شده و مادرم قصد ازدواج با ایشون رو داره. اما ایشون شرط رو بر این گذاشتن که برادرم با اونها زندگی کنه و تامین مخارج برادرم رو هم قبول کردن (البته برادر من شاغله و برای مخارج شخصیش مشکلی نداره و همین الان هم کمک خرج خونه هستش) برادرم از این خواستگاری اطلاعی نداره و اصلا نمیدونم چ جور باهاش صحبت کنم مادرم زن منطقی نیس و حتی تهدید کرده که اگه نذاره من ازدواج کنم و با شرایط کنار نیاد باید جلوی همه تعهد بده منو تا اخر عمرم نگه داره حتی اگه ازدواج کرده باشه منم باید نگه داره و خرجم رو بده) من روحیات برادرم رو میشناسم .. پسر عاطفی و حساسی هستش.. و وابستگی مطلق به من داره چون خودم بزرگش کردم و همه کاراشو کردم.. از همین الان بابت ازدواج من و رفتن من از این خونه خیلی ناراحته و همش تو خودشه .. کلا اگر من خونه نباشم با مادرم حرف هم نمیزنه چون منطق و رفتارش رو قبول نداره الان من باید چکار کنم باهاش چ جوری حرف بزنم اصلا ازدواج مادرم درسته؟ زندگی کردن برادرم با اونا درسته؟ این مساله مثل کابوس شده برام و بقدری ذهنمو درگیر کرده که مدام سر درد دارم اینم بگم که مادرم مثل سابق توانایی کار کردن رو نداره و همش میگه دیگه نمیتونم کار کنم پس کی اجاره خونه و قسط ها رو بده میشه راهنمایی کنین تصمیم درست چیه
سلام. در اینکه ازدواج حق اساسی مادر شماست، تردیدی نیست، اما اینکه این ازدواج درست است یا نه نیاز به ارزیابیهای دقیق دارد. از طرفی اگر بررسیها نشان دهد که این ازدواج درست است، به نظر نمیرسد زندگی برادر شما با مادرتان بعد از ازدواج انتخاب درستی باشد. وابستگی برادر شما و غیرمنطقی بودن مادرتان، موضوع را پیچیده میکند. اگر در مورد درستی ازدواج مادرتان اطمینان دارید و همچنین در مورد صلاحیت شخص خواستگار و انطباق آنها با هم مطمئن هستید، باید موضوع را با صراحت به برادرتان بگویید. نگران واکنشهای غیرمنطقی او نباشید و زیر بار وابستگی او نروید. اما از آنجا که این یه موضوع ظریف و حساس است و ممکن است تا حدی به برادرتان آسیب عاطفی وارد شود، اگر به کمک یک روانشناس این کار را انجام دهید خیلی بهتر است. همچنین اکیدا توصیه میکنم که مادرتان نیز قبل از پاسخ قطعی به طرف مقابل، از او بخواهد که با هم مشاوره ازدواج انجام دهند تا احتمال هرگونه خطا در تصمیمگیری کاهش یابد. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۷/۱۹ پاسخ داده شده است.
من همیشه وقتی در یک فضای بسته یا محیط خیلی کوچیک قرار میگیرم دچار وحشت می شم و خیلی میترسم. و باید هر طور شده اونجا را ترک کنم. مثلاً اگه توی اتاق برم و در بسته بشه وحشت میکنم. پدر و مادرم خیلی منو سرزنش میکنن دوستام به من میگن ترسو. یک دفعه پیش یک روانشناس رفتم و او راههایی را به من آموزش داد تا بتونم بر ترسم غلیه کنم ولی هرکاری کردم نشد یعنی نتونستم. این مشکل زندگی منو خراب کرده و نمیتونم کارام را درست انجلم بده، خیلی جاها را نباید برم گوشه گیر شدم، نمیدونم چکار کنم. لطفامنو راهنمایی کنید، متشکرم.
شما دارای اختلال Claustrophobia هستید. حدود ۵ تا ۷ درصد مردم دنیا به این مشکل دچارند. هستهی اصلی این اختلال رگههای پنهان اضطراب است. درمان آن بسیار راحت است لیکن اغلب بیماران برای درمان اقدام نمیکنند. گفتهاید قبلاً راههایی به شما آموزش داده شده تا بر ترس خود غلبه کنید، این روشها هرگز جواب نمیدهد زیرا مشکل فرد ریشه در اضطرابهای بنیادی دارد و نمیتوان از فرد انتظار داشت که بر ترسش غلبه کند، تجربه نشان داده که این روشها حتی مشکل را تشدید میکند. در پروتکلِ درمانی این اختلال، یکی از حلقهها(نه همه)، درمان دارویی است.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۶/۰۲ پاسخ داده شده است.
سلام آقای دکتر من شهریور پارسال با یه پسر وارد رابطه شدم رابطه خوبی داشتیم بعد از چند ماه بهونه گیر شد و رابطمون تموم شدکه بعد از چند روز فهمیدم دوست دختر قبلیش برگشته من خیلی التماس کردم که بمون و این حرفا ولی گفت نه و یه بحث هایی بینمون شد که گفت هیچ وقت برنمیگردم پیشت ولی بعد از چند ماه برگشت و گفت منو ببخش هیچ کس برا من تو نمیشه و تو با بقیه فرق داری گفت من تو رو ول کردم چون فکر میکردم دوست دختر قبلیم تکیه گاه خوبیه ولی فهمیدم تو فرق داری خریت کردم ولت کردم و خلاصه دوباره اوکی شدیم ولی بعد از ۱ماه با دوستم بد حرف زد و من از دوستم طرفداری کردم کات کرد گفت نمیتونم تو جمعی باشم که منو نمیخوان هرچی گفتم اینطوری نیست تو کتش نرفت پیش دوستاش گفته بود دنبال بهونه بودم ولی دلیلی نداشت دنبال بهونه باشه چون نه کسی تو زندگیش بود نه دنبال کسی بود اینو مطمئنم بعدشم خودش خواست برگرده کسی مجبورش نکرده بود حتی به دوستاشم گفته بود پشیمونم دوستاشم باورشون نمیشد نمیدونم چرا رفت گفت دیگه برنمیگردم ولی اون دفعه هم همینو گفت ولی برگشت دوستاش میگن دوباره پشیمون میشه ولی من مطمئن نیستم آقای دکتر به نظرتون دوباره برمیگرده ؟؟؟من چیکار میتونم بکنم که برگرده؟؟؟؟میدونم من و اون به درد هم نمیخوریم ولی میخوام دوباره برگرده اگه میشه کمکم کنید لطفا حتی اینم بگم من چند روز دیگه تولدمه به دوستش گفته بود میخوام براش تولد بگیرم و تو فکرشم ولی نمیدونم چرا یهو اینطوری شد
سلام. به نظر میرسد طرف مقابل شما، تمرکز کافی روی این رابطه ندارد. در این صورت باید مراقب باشید تا از لحاظ عاطفی درگیر نشوید. نمیشود به کسی که رابطه را بطور ناگهانی قطع میکند و رفتارش قابل پیشبینی نیست، چندان امیدوار بود. اینکه شما دوست دارید که او برگردد، بیانگر این است که شما احساس خوبی به او دارید و این چیز بدی نیست. اما شما نمیتوانید روی کسی که دايم در حال رفت و برگشت است حساب کنید. زیرا این رفتارها شما را سردرگم میکند. کاری که شما باید انجام دهید این است که دلیل اصلی رفتارهایش را بدانید. اگر او هنوز درگیر رابطهی قبلیاش هست، بهتر است او را به حال خودش بگذارید تا تصمیم نهایی را بگیرد. همچنین گفتن اینکه تو با همه فرق داری، کمکی به شما نمیکند، بهتر است روی رفتارش متمرکز شوید تا حرفهایش. علاوه بر آن شما باید مشخص کنید که از این رابطه چه میخواهید و هدف نهاییتان چیست. اگر یکی از اهداف شما ازدواج است بهتر است به کمک یک متخصص درمورد اینکه شما به هم میخورید یا نه، ارزیابیهای لازم را انجام دهید. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۵/۰۸ پاسخ داده شده است.
سلام خسته نباشین آقای دکتر من با یه پسر رابطه دوستانه داشتیم که من حس خوبی بهش پیدا کردم و بعد کات کردیم و دوباره برگشت و دوباره کات کردیم به نظرتون دوباره میاد؟؟من چیکار میتونم بکنم که بازم باهم باشیم؟؟میشه کمکم کنید میدونم عاقلانه نیست رابطه دوباره من و اون ولی من میخوامش اگه میشه راهنمایی کنید و بگین ایا میاد یا نه
سلام. شما هیچ اطلاعات روشنی در زمینه رابطهتان و دلایل کات شدن ندادهاید. چگونه انتظار دارید که آمدن یا نیامدن طرف مقابل را پیشبینی کنیم؟
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۵/۰۷ پاسخ داده شده است.
سلام. من در سایت شما مطلبی را در مورد تحریک الکتریکی مغز خوندم که برام خیلی جالب بود. سوالم اینه که آیا این روش بی خطره؟ من مدت طولانیه که افسردگی دارم آیا این روش می تونه کمکی به من بکنه. ممنون.
سلام. تحریک الکتریکی مغز یکی از روشهای جدید و به روز درمان در دنیاست و روز به روز هم در حال توسعه است. این روش درمان نه تنها بسیار اثربخش و موثر است که خیلی زود هم نتیجه میدهد. هیچگونه خطری برای این درمان وجود ندارد و بخصوص اگر توسط درمانگر متخصص انجام شود، شما را شگفتزده خواهد کرد. بدرود.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۳/۱۵ پاسخ داده شده است.
سلام. من یک پسر 7 ساله دارم که خیلی پرتحرکه فکر کنم بیش فعاله. میخوام بدون دارو کمکم کنید تا خوب بشه. دوست ندارم دارو بخوره.
سلام. اولین شرط یک درمان موفق عدم تعیین شرط و شروط برای درمانگر است. شما نباید در مورد مصرف دارو حساس باشید. اگر مشکل فرزند شما نیاز به درمان دارویی داشته باشد، عدم استفاده از آن جز اتلاف وقت نتیجهی دیگری نخواهد داشت. البته امروزه روشهای درمانی خوبی برای کم کردن سهم دارو وجود دارد. مثلا برای کودکان بیشفعال، درمان از طریق نوروفیدبک تاثیرات خوبی میتواند داشته باشد. پیشنهاد میکنم شما تصمیم را به عهدهی متخصص بگذارید. اگر مشکل فرزندتان بدون دارو درمانپذیر باشد ما اصراری به استفاده از دارو نداریم و اگر نیاز به دارو باشد شما اصرار به عدم مصرف دارو نداشته باشید. بدرود.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۲/۱۹ پاسخ داده شده است.
سلام اقای دکتر من پدر و مادرم نمیزارن با دوستام برم بیرون و اون جوری که میخوام باشم همش میگن زشته و کار درستی نیست نمیدونم چیکار کنم خسته شدم میشه کمکم کنید؟
سلام. متاسفانه این موضوع در فرهنگ ما شایع است و تعداد قابل توجهی از افرادی که در گروه سنی شما هستند همین مشکل را دارند. این موضوع ریشه فرهنگی دارد و ناشی از برخی باورها و ترسهای والدین است. البته همهی این ترسها و باورها اشتباه نیستند، اما مشکل اینجاست که باورهای درست و نادرست با هم ادغام شده و تفکیک آن برای بسیاری از والدین، سخت است. در این مواقع بهترین کار این است که شما با آنها گفتگو کنید و علت اصلی نگرانیشان را پیدا کنید و در زمینهی آن نگرانیها به گونهای اطمینان آنها را جلب کنید. همچنین اگر آنها قبلا رفتاری از شما دیدهاند که نسبت به آن حساس شدهاند، بهتر است با تغییراتی که در خودتان ایجاد میکنید حساسیت آنها را کم کنید. با این وجود، تجربهی ما نشان داده است که وقتی ما با والدین گفتگو میکنیم و به آنها در این زمینهها آموزش میدهیم تغییرات اساسی در نگرش و رفتارشان ایجاد میشود. اگر احساس کردید که خودتان با گفتگو نمیتوانید شرایط را تغییر دهید، مراجعه به یک روانشناس را به آنها پیشنهاد دهید. بدون تردید نتایج شگرفی خواهد دید. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۲/۱۹ پاسخ داده شده است.
سلام. من پرخوری شدید دارم. بارها به متخصص داخلی و تغذیه مراجعه کرده ام ولی تغییر نکردم. لطفا راهنمایی کنید.
سلام. بسیاری از پرخوریها جنبهی روانشناختی دارد. به خصوص وقتی افراد بیش از اندازه احساس پوچی و خلاء درونی کنند ناخودآگاه به پرخوری روی میآورند تا این خلاء را با ماده پُر کنند. علاوه بر آن، درصد قابل توجهی از پرخوریها با درجات متنوعی از اضطراب و افسردگی همراه هستند. درمان آن بسیار ساده و سریع است. امروزه روشهای جدیدی برای درمان پرخوری وجود دارد که بسیار زود به نتیجه میرسد. البته قبل از اقدام به درمان روانشناختی، باید آزمایشهای پزشکی وجود هرگونه عامل جسمی را رد کرده باشد.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۲/۰۶ پاسخ داده شده است.
آیا اگه کسی بخواد هیچوقت ازدواج نکنه و تا آخر عمر مجرد بمونه اشتباهه؟
شیوهی زندگی هر کس مربوط به خود اوست و خود اوست که تصمیم میگیرد که چگونه و با چه کیفیتی زندگی کند. اما مهم این است که هرکس برای چگونه زیستن چه دلایلی دارد و میخواهد به چه نتایجی برسد، بنابراین هیچکس نمیتواند به شما بگوید که ازدواج کنید یا مجرد بمانید، این شما هستید که برای زندگی خود تصمیم میگیرید. اما اگر در مورد تصمیمهای خود تردید دارید، میتوانید دلایل خودتان را برای تصمیمها بیان کنید تا در مورد آنها گفتگو کنیم. از گفتگو با کسانی که با سلایق شخصی خود، برای زندگی شما نسخه میپیچند بپرهیزید. پیروز باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۲/۰۶ پاسخ داده شده است.
سلام. اتاق خواب کودک را از چه سنی باید جدا کرد؟
سلام. این موضوع بسیار وابسته به فرهنگ است. به عنوان یک قاعدهی کلی اتاق خواب کودک را میتوان از ماه دوم تولد جدا کرد مشروط به اینکه آموزشهای لازم به مادر داده شود که چگونه این کار را انجام دهند و مراقبتهای کودک را در طول شب چگونه انجام دهند. جدا کردن اتاق کودک نه تنها اختلالی در رشد کودک ایجاد نمیکند باعث تسریع در جنبههای رشد عاطفی نیز میشود.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۲/۰۴ پاسخ داده شده است.
سلام آقای دکتر. من یک فرزند عقب مانده ذهنی دارم. امسال 8 ساله شده. سال گذشته او را مدرسه نگذاشتیم. امسال هم هنوز برای مدرسه رفتنش کاری نکردیم. به نظر شما میتونه به مدرسه بره؟ من حاضرم هر چقدر لازم باشه براش خرج کنم و معلم خصوصی بگیرم ولی آیا میتونه یاد بگیره؟ ممنون از لطف شما.
سلام. این اختلال طیف وسیعی دارد. بدون ارزیابی بالینی او نمیتوان در مورد یادگیریاش در مدرسه نظر داد. درمانگر او که تا امروز زیر نظر او کار کرده به راحتی میتواند به این پرسش پاسخ دهد. با این وجود اگر تا به حال تستهایی از او گرفتهاید، به خصوص Wisc-R یا Wisc-4 نتایج آن را اسکن کرده و ارسال کنید تا نظر خود را اعلام کنم. همچنین دانستن این موضوع خیلی مهم است که با این اختلال نارساییهای دیگری نیز حتی به صورت نهفته همرا است یا نه. چون اغلب کودکانی که درجه اختلال در آنها از حد آستانه فراتر میرود دارای اختلال چند وجهی هستند.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۲/۰۴ پاسخ داده شده است.
سلام آقای دکتر خسته نباشید من پدرم خیلی حساسه و نمیخواد من بیرون کار کنم به هیچ وجه و اصلا اهل مشاوره رفتن هم نیست و خودم خیلی دوس دارم زندگیم خوب شه و نظر شما با کار آنلاین شاپ چیه؟کار اینترنتی انجام بدم و درآمد اینترنتی داشته باشم کلا رو هنه چیه من حساس بابام نمیدونم واقعا باید چیکار کنم بعد به کسی هم علاقه دارم ۱سال و ۶ ماهه باهمیم اما اون یهو سرد شده و محل نمیزاره و همش داره دوری میکنه میخوام ی اتفاقی بیفته خودش بیاد سمتم و درست شه اخلاقش واقعا به راهنمایی نیاز دارم لطفا راهنماییم کنید ممنونمم
سلام. قبل ز اقدام به هر کاری، باید شرایط کلی آن کار را بخوبی بسنجید و مشخص کنید که آیا آن کار با ویژگیهای شما همخوانی دارد یا نه. همچنین باید مشخص کنید که به ازای وقت و انرژی که برای انجام آن کار میگذارید، چه چیزی قرار است به دست آورید. حساسیت پدرتان، چیز عجیبی نیست و ممکن است در فرهنگ ما حتی شایع هم باشد، اما بهتر است دقیقا بدانید که پدرتان به چه چیزهایی حساس است و در آن زمینه به او اطمینان دهید.
در مورد رابطهتان، علت سردی طرف مقابل را باید حدس بزنید، اما لازم نیست کاری در این زمینه انجام دهید. او اگر شما را دوست داشته باشد خودش برای حل مشکل با شما صحبت خواهد کرد. شما نباید زفتار اصرارگونه داشته باشید ، زیرا این رفتارها وضعیت را بدتر خواهد کرد و او را به عقب خواهد راند. سعی کنید رفتارتان خیلی عادی و معمولی باشد. در این مورد اگر لازم شد میتوانید در یک جلسهی حضوری موضوع را دقیقتر بررسی کنیم و راهحلهای ممکن را پیدا کنیم. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۲/۰۳ پاسخ داده شده است.
سوالهای اولیه ای که ازخواستگار میشه چیست؟
سلام. این یک روش قدیمی است که چند سؤال را از قبل آماده کنیم و از خواستگار بپرسیم. اصولاً سؤال منجر به شناخت نمیشود. زیرا طرف مقایل میتواند هر سؤال را هر جوری که دوست داشته باشد پاسخ دهد. در روشهای نوینِ ارزیابی، بیشتر به جنبههای رفتاری و احساسی توجه میشود و به افراد آموزش داده میشود که چگونه از روی مؤلفههای رفتاری که در طرف مقابل میبینند و مؤلفههای احساسی که در خودشان وجود دارد، موقعیت را ارزیابی کنند. پیشنهاد میکنم به جای پیدکردن سؤال، شیوههای علمی را آموزش ببینید و گرنه بعدها خواهید فهمید که آن سؤالها چقدر گمراه کننده بوده است.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۱/۲۲ پاسخ داده شده است.
سلام. آیا کسی که افسردگی شدید داره فقط باید دارو بخوره تا خوب شه؟
سلام. نوع و شدت اختلالات بسیار متنوع است. درمانگر روش درمانیِ خود را با توجه به عوامل مختلفی انتخاب میکند. علاوه بر آن سن، جنسیت، هوش، تحصیلات و ویژگیهای فردی نیز در انتخاب روش درمان مؤثرند. یک روش درمان ممکن است رفتاری، شناختی،دارویی و یا ترکیبی از آنها باشد. افسردگی نیز از این قاعده مستثنا نیست. بنابراین نمیتوان گفت که برای درمان افسردگی شدید فقط دارو درمانی روش اصلی است. این روانشناس است که با توجه به عوامل متعدد، بهترین روش درمان را انتخاب میکند.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۱/۱۸ پاسخ داده شده است.
سلام آقای دکتر من همونی هستم که گفتم عشقم رفته آیا برمیگرده یا نه خواستم بگم چیکار کنم که فکرم آروم بشه چون واقعا افکارم رو بهم ریخته همش با فکر و یاد اون زندگی میکنم
سلام. به هر حال وقتی یک دلبستگی عاطفی به وجود میآید، انسان را به شدت درگیر میکند. میدانم که شما این روزها را خیلی سخت و سنگین سپری میکنید و انرژی زیادی را صرف کنار آمدن و تحمل میکنید. اما به احتمال زیاد با گذشت زمان نوع نگاه شما به این موضوع فرق خواهد کرد و خواهید فهمید که کسی که به این راحتی شما را ترک کرده، چندان لایق ماندن نبوده است. ولی اگر احساس میکنید که خیلی کلافه و به هم ریخته هستید پیشنهاد میکنم یک جلسه حضوری تشریف بیاورید تا موضوع را بررسی و راهکارهای درمانی را انتخاب کنیم.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۱/۱۸ پاسخ داده شده است.
با سلام و قدردانی از شما. من وسواس شدید دارم. احساس میکنم همه چیز کثیفه. هر چیزی را باید چندین دفعه بشورم ولی باز هم فکر میکنم تمیز نشده. بیرون از خونه به هیچ چیز نمیتونم دست بزنم. خیلی عذاب میکشم. هنوز ازدواج نکردم ، برای همین مشکلم میدونم ازدواجم هم دچار مشکل میشه. اگه ممکنه منو راهنمایی کنید.
سلام. شما خودتان مشکل خودتان را خوب میشناسید و خوب هم میدانید که این مشکل چقدر شما را آزار میدهد، لیکن اقدامی برای درمان انجام نمیدهید. اختلال وسواس را میتوان با اقدامات تخصصی درمان کرد. هرچند وسواس شما از نوع شدید است اما به این معنا نیست که راهی برای از بین بردن آن وجود ندارد. خودتان را بیش از این اذیت نکنید و بدون اتلاف وقت به روانشناسی که مورد تأیید خودتان است مراجعه کنید. بزودی درمان خواهید شد.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۱/۱۸ پاسخ داده شده است.
لطفاً آدرس و شماره تلفن مطب را برایم ایمیل کنید.
در پایین صفحهی اصلی همین سایت در قسمت “تماس با ما” .
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۱/۱۸ پاسخ داده شده است.
من زیاد خواب می بینم که دارم از بلندی می افتم. ایا این نشونه یک مشکل یا بیماری هست؟
مشکل هست اما بیماری نیست. اگر تعداد خوابهایی که با موضوع سقوط از بلندی میبینید به میزان معناداری زیاد باشد نشانهی شدت نگرش منفی است که به خودتان دارید و به احتمال زیاد شما اعتماد به نفس بسیار کمی دارید و شاید هم بسیار کمرو و مردمگریز باشید. اما جای نگرانی نیست، لازم است در مرحلهی نخست با انجام یک مصاحبهی بالینی نوع و شدت مشکل شما را تشخیص دهیم و سپس با اقدامات درمانی سادهای آن را رفع کنیم و با آموزشهایی که در آخر به شما میدهیم نوع نگاهتان به خودتان را تغییر و اعتماد به نفستان را افزایش دهید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۱/۱۸ پاسخ داده شده است.
سلام من . . . . ۱۸ ساله هستم در شهریور با یه پسر آشنا شدم اویل دوستی هیچ حسی بهش نداشتم تا بعد از چند وقت نسبت بهش حس پیدا کردم و عاشقش شدم واقعا من عاشقش شدم بعد از چندماه کات کردیم و بعد فهمیدم با یه دختر دیگه تو رابطس بعد الان کات کردن از جدایی من و اون سه ماهه گذشته ولی من عاشقشم و شب و روزم اون شده حس میکنم اونم من و دوست داره عید بهش پیام دادم و عید رو بهش تبریک گفتم و عادی جوابمو داده حس میکنم دو دله بهم گفت من به خاطر اینکه رفتی همه چیز رو به دوست دخترم گفتی ازت ناراحتم بعد الان میخوام بدونم برمیگرده یا نه؟اخه خیلی دوستش دارم و نمیتونم فراموشش کنم
سلام. وقتی رابطهای بعد از مدتی کات میشود به این معناست که این رابطه ظرفیتهای لازم را برای ادامه نداشته است. ممکن است شما هنوز احساس زیادی به او داشته باشید ولی دفاع از این عشق و ماندن در خیال او کار بینتیجهای خواهد بود. به خضوض وقتی طرف مقابل با شخص دیگری وارد رابطه شده، حتی اگر برگردد به نتایج امیدوار کنندهای نخواهید رسید. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۹۸/۰۱/۱۸ پاسخ داده شده است.
با سلام من یکی دو سال پیش به روانپزشکم که یک مرد بود وابسته شدم و ایشون همون موقع درمان رو قطع کردن اما من هنوز به ایشون فکر میکنم و حتی بعضی شبها کابوس ایشون زو میبینم لطفا راهنمایی کنید سپاس…
سلام. وابسته شدن به درمانگر یک اتفاق نسبتا شایع است و نشانهی نامطلوبی نیست. در این مواقع، درمانگر نباید درمان را قطع کند و فرد را بیپناه رها کند. بلکه باید به بیمار کمک کند که آرام آرام از این وابستگی رهایی یابد و بتواند مستقل به زندگی ادامه دهد. قطع کردن درمان، یک ضربهی روانی جدید است که ممکن است خارج از تحمل فرد باشد. بهتر است کمی به خودتان کمک کنید تا ذهنتان فاجعهسازی نکند و اگر همچنان تحت فشار بودید ادامهی درمان را زیر نظر یک روانشناس دیگر (نه روانپزشک) پیگیری کنید. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۲/۲۲ پاسخ داده شده است.
سلام،سپاس از اينكه مي تونيد با راهنمايي تون كمكم كنيد،دختري هستم مجردكه به تازگي وارد ٤٠ سالگي شدم، دو ساله با پسري آشنا شدم كه ٥ سال از من بزرگتره اون پسر كار و درآمد بالايي داره خانواده شون هم وضع مالي خوبي دارن اما وضع مالي من و خانواده ام اصلا خوب نيست و به زور امورات زندگيمون مي گذره از همون اوايل آشنايي مون، طوري با من برخورد كرد كه سربسته به من فهموند كه قصدش ازدواج نيست اما من با خودم گفتم انقدر بهش خوبي مي كنم كه مايل به ازدواج بشه تو اين مدت كه با هم دوستيم خيلي خيلي كم با هم اختلاف نظر داشتيم و هميشه در كنار هم آروم بوديم من هميشه سعي كردم بهش محبت كنم و هواش و داشته باشم چون واقعا دلم مي خواست يه زندگي تشكيل بدم و از برزخ مجردي خلاص شم متاسفانه طبق ميل اون ما با هم رابطه هم برقرار كرديم چند باري راجع به ازدواج باهاش صحبت كردم و بهش گفتم اگه قصدت ازدواج نيست نبايد رابطه هم داشته باشيم ولي اون يه جوري منو راضي و قانع كرد كه نفهميدم چطور دارم به دوستي مون ادامه مي دم حالا مشكل اينجاست كه بيش از يك ساله من دارم يكي از مغازه هاي اون آقا رو مديريت مي كنم و مي چرخونم انقدر صادقانه و خوب كار كردم و وقت گذاشتم براش كه اون مطمينه كه هيچ كس نمي تونه مثل من اونجا كار كنه طوري كه وقتي يه بار گفتم ديگه از اين كار خسته شدم و نمي خوام بيام گفت پس بايد مغازه رو جمعش كنيم و اين وسط سه چهار نفر و بيكار كنيم البته حقوق خودم هم از اين كار خوبه و بد نيست الان موندم تو يه دو راهي وحشتناك از طرفي مي دونم كه آينده مشتركي با او نخواهم داشت از طرفي هم اين كار و نمي تونم از دست بدم چون هر جا كار كنم نصف اين حقوق را هم نخواهم داشت و راضي به بيكاري چند نفر نمي تونم بشم از طرفي هم جديدا دارم يه چيزهايي مي بينم كه حالم و بد مي كنه مثل اينكه رو صورتش جاي رژ لب مي بينم ضمنا اون آقا يه همكار خانم داره كه حداقل ١٥ سال از خودش كوچكتره و مدام حرف اون و مي زنه و از اون تعريف مي كنه حتي وقتي تو خلوت خودمون هستيم مدام از اون مي گه حتي مي گه دلم براش تنگ شد بزار يه زنگ بزنم ببينم چه مي كنه ازتون مي خوام راهنمايي م كنيم واقعا اين شخص و كنار بگذارم و دنبال يه كار جديد و يك فرد جديد تو زندگيم برم يا بمونم ببينم تقدير و سرنوشت نهايتا چه با من مي كنه ضمنا اين رو هم بگم كه خانواده ي خودم به لحاظ عاطفي بسيار بسيار سرد هستن و واقعا جايي نيستن كه بهشون پناه ببرم خيلي وقت ها براي فرار از خانواده بيشتر به سمت اين آقا امدم و به خواسته هاش تن دادم لطفا كمكم كنيد كه چه كنم ؟؟؟
سلام. شما در موقعیت سختی قرار دارید و بدون تردید مجبورید انرژی روانی زیادی را صرف کنید. دلبستگی که در این مدت در شما ایجاد شده، انتخاب درست را برایتان بسیار دشوار میکند. به نظر میرسد شما از ابتدا موضع نادرستی در این رابطه اتخاذ کردهاید، مثلا شما نمیدانستهاید که نمیتوان با محبت، کسی را دلبستهی خود کرد. تلاشهایی که برای خوب بودن و مهربان بودن کردهاید فقط شما را خسته و طرف مقابل را اشباع کرده است که هر دو به ضرر یک رابطهی متعادل است. چیزی که روشن است این است که چون او در این رابطه، موضع ازدواج ندارد، شما باید بدون تعلل از رابطه خارج شوید حتی اگر دلبسته شده باشید و او را دوست داشته باشید. زیرا دوست داشتن، دلیل خوبی برای تحقیر شدن نیست. از طرفی چون از کار خود و حقوق خود راضی هستید، فعلا بهتر است که شغل خود را برای مدتی حفظ کنید. بعد از آن مدت، اگر احساس کردید که فضا برایتان سنگین است، مجبورید به شغل جدید فکر کنید. چون این شرایط شما را کلافه و خسته کرده است، توصیه میکنم که این مراجل را به کمک یک روانشناس طی کنید. به احتمابل زیاد شما دارای سطح بالایی از اضطراب هستید که نیاز به درمان دارد. پیروز باشید.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۱/۲۴ پاسخ داده شده است.
سلام آقای دکتر. میخواستم بدونم واقعا نوروفیدبک رو آدم تاثیر داره؟ یعنی با نوروفیدبک میشه مشکلات آدم حل بشه؟ ممنون از شما.
سلام. نوروفیدبک یک روش درمانی هوشمندانه و مبتنی بر تکنیکهای یادگیری و شرطیسازی است. این روش در مورد برخی اختلالات به شدت موثر و در مورد برخی اختلالات به شدت بیاثر است. بنابراین خیلی مهم است که درمانگر شما در این زمینه تخصص داشته باشد که بتواند بر اساس مورد تشخیص دهد که این روش درمانی را در مورد چه کسانی و چه اختلالاتی به کار بگیرد و در مورد چه کسانی به کار نگیرد. موفق باشید. (برای اطلاعات بیشتر در زمینه نوروفیدبک اینجا کلیک کنید.)
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۱ پاسخ داده شده است.
سلام خسته نباشین من مدتیه که دقیق نمیتونم بگم چند وقته خیییییلی پر حرف شدم مدام حرف میزنم از هر دری.. با جزئات دقیق.. نقل قول ها رو دقیق و مو به مو.. توضیح زیاد… اطرافیان خسته شدند از این موضوع ولی واقعا نمیتونم کنترل کنم حتی یه وقتا موضوع کم میارم عادی ترین مساله زندگیم رو هم شروع میکنم واو به واو توضیح دادن برای مخاطبم.. از طرفی مدام ذهنم شدید درگیره مدام فکر میکنم.. یه وقتا فوری فکرمو با دیگران مطرح میکنم. خوابم بهم ریخته.. خیلی سبک میخوابم و با کوچکترین صدایی با استرس از خواب میپرم.. به شدت کاهش وزن داشتم تو این یکی دو ماه و اشتهام رو کاملا از دست دادم.. میشه یه راه حل بهم بگین.. مخصوصا در مورد کنترل زیاد حرف زدنم. ممنونم
سلام. وقت بخیر. توضیحات شما نشان میدهد که به احتمال زیاد شما دارای اضطراب هستید و این اضطراب در شما تولید وسواس کرده است. اتفاقات محیطی گاهی در ایجاد این وضعیت نقش دارند و همچنین ممکن است زمینههای ارثی نیز داشته باشد. متاسفانه اضطراب پیشرونده و خیلی آزاردهنده است. به هر حال باید اضطراب شما درمان شود. برای مدتی ورزش کنید و از وارد شدن به موضوعات پر تنش بپرهیزید. قبل از خواب دوش آب ولرم بگیرید. اگر علائم همچنان باقی ماند باید برای اقدامات درمانی مراجعه نمایید. مشکل شما با رواندرمانی کوتاهمدت به خوبی برطرف خواهد شد. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.
اسلام دختر من خیلی گریه و بهانه گیری داره و مدام در طول گریه هاش میگه مامان بغلم کن، اما وقتی میخوام بغلش کنم از شدت ناراحتی نمیزاره و پرخاش میکنه مدام میگه با من مهربون باش بغلم کن، در صورتیکه من باهاش مهربون بودم و گمون نکنم کمبود محبت داشته باشه در ضمن باخودش زیاد سرگرم نمیشه و مدام ب من و پدرش میگه با من بازی کنید تازه4سالش شده، چ باید بکنم، ممنون
سلام. هرچند کودکان در فاصلهی بین ۳ تا ۵ سالگی دچار علائم خاص میشوند که نیازی به هیچگونه پیگیری نیست، اما علايمی که در دختر شما وجود دارد به دلیل متناقض بودن نیاز به پیگیری و بررسی دارد. البته نباید از این بایت نگران باشید. بررسی صرفا به این خاطر است که اگر موضوع مهمی وجود داشته باشد خیلی زود تشخیص دهیم و از شدت یافتن آن جلوگیری کنیم. در کودکانی که استرس محیطی را تجربه کردهاند این علایم معمولا به وجود میآید اما اگر کودکی بدون وجود استرس محیطی دچار این علائم شود، الزاما باید علت آن مشخص شود تا تحت کنترل قرار گیرد. سایر ویژگیهای کودک نیز مثل سطح هوش، بیشفعالی، میزان کابوسهای شبانه و ویژگیهای ژنتیکی بسیار مهم هستند که باید به دقت ارزیابی شود. به هر حال معاینه دخترتان توسط یک روانشناس اولین اقدام ضروری است. موفق باشید
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.
سلام من از یه آقا پسری حدود یک سال و نیم پیش خواستم به من دیگه پیام نده! خودم الان پشیمونم ولی اونموقع دلیلم منطقی بود. ایشون و بنده اصلا با هم ارتباط دوستانه نداشتیم بلکه یه مدت کوتاه ارتباط کاری مشترک داشتیم که الان یک سال و نیم هست که هممدیگرو ندیدیم. ولی من چون به ایشون علاقه داشتم انتظار داشتم و فکر می کردم ایشون هم به من این حس رو داره و دوس داشتم حس مشترکشو زود بگه، اما ایشون به صورت جدی یا شوخی به همه و من توی حرفاشون می گفتن که حالا حالا ها قصد ازدواج ندارن. دلیلشون هم این بود که دختر خوب پیدا نمیشه. من هم نمی خواستم با وجود اینکه دوسش دارم وارد رابطه عمیق دوستانه بشم ، البته یه سری دیگه دلایل دیگه هم داشتم به همین دلایل ازشون خواستم با من در ارتباط نباشن و به من تلگرام نده. یه چند وقتیه فکرم با دیدن عکسای تلگرام و اینستاگرامش مشغول شده دوس دارم با هم باشیم اما نمی دونم چی کار باید کرد، لطفا راهنماییم کنید. متن زیر متنی است که ازشون خواستم به من پیام نده. سلام، ضمن تشکر از ….………………….. یه درخواستی از شما داشتم. اگر امکانش هست لطفا دیگر برای من پیام نفرستید. دلیلش کاملا شخصی است و هیچ ربطی به شخص شما یا اشخاص دیگر ندارد. با تشکر که بعد از این پیام از ایشون پیامی نیومد، فقط در تلگرامشون متنی گذاشتن با این شرح که رازی در دل داشتیم و نگفتیم ………. هنوز این متن در پروفایلشون هست
سلام. اگر کسی چه به صورت جدی و چه شوخی بگوید که فعلا قصد ازدواج ندارد، هیچ راهی بهتر از قطع رابطه نیست. بنابراین کاری که شما انجام دادهاید کار درستی بوده است. شما فکر کردهاید که او هم به شما علاقه دارد، اما فکر کردن کافی نیست، اگر علاقهای از جانب او بود، باید به عمل و اقدام منجر میشد. بسیاری از پسرانی که به هر دلیل از حرف زدن در زمینهی ازدواج طفره میروند، به این معنی است که طرف مقایل را انتخاب نکردهاند. این افراد حتی اگر سالها در رابطهی دوستی باقی بمانند ولی به محض اینکه حرف از ازدواج به میان میاید تغییر موضع میدهند و پا پس میکذارند. توصیفاتی که شما از رابطهتان دادید، هیچ چیزی را از علاقهی طرف مقابل نشان نمیدهد. پس دلیل روشنی هم برای ادامه یافتن وجود نداشته است. همچنین اگر طرف مقابل به شما گرایشی داشت، زیر بار این قطع رابطه نمیرفت. بدرود
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.
سلام میشه یکم از ترک اعتیاد به آدم ها حرف بزنید اینکه میگم اعتیاد بخاطر اینه که میدونیم یه سری آدم ها مخصوصا جنس مخالف برامون سود که ندارن هیچ، ضرر روانی هم دارن ولی وابستگی شدید باعث میشه نتونیم این آدما رو از زندگیمون خارج کنیم اگه میشه لطفا درباره این موضوع صحبت کنین
سلام. وابستگی به آدمها ناشی از نیازهای شخصیتی است. این نیازها معمولا در گذر زمان و براساس شرایط زندگی به وجود میآید. افراد، اغلب خودشان نمیدانند که این نیازها در گذشته چگونه شکل گرفتهاند و از کجا به وجود آمدهاند و به همین دلیل نمیتوانند آن را شناسایی کنند و از بین ببرند. این کار را یک روانشناس انجام میدهد و بر اساس بررسیهای بالینی منبع نیاز و نوع شکلگیری آن را تشخیص میدهد و به افراد برای حل آن کمک میکند. با این وجود خود افراد نیز ممکن است با تحلیل گذشتهی خود و همچنین تحلیل شرایط فعلی، خودشان بتوانند تا حدی در این شناخت گام بردارند. علاوه بر آن شما باید این مقدار نظارت را بر خودتان داشته باشید که در صورتی که یک رابطه را مخرب و فاقد سود ارزیابی کردید، برای خروج از آن اقداماتی انجام دهید. البته عجیب نیست اگر بسیاری از افراد خودشان نتوانند به خروج از رابطه اقدام کنند. در اینصورت، کمک گرفتن از یک منبع بیرونی مشکل را حل میکند. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.
ا سلام. دختر ۵ سال و نیمه ام گاهی که برای خودش مشغول بازی است و ناگهان زمین می خورد یا اسباب بازی ها یک دفعه از دستش می افتد یا خراب کاری دیگری میکند با خشم و پرخاشگری سر من و پدرش فریاد می زند که شما حواس من رو پرت کردید تقصیر شماست بعد هم می ززند زیر گریه. این در حالی است که ما به ندرت او را به خاطر چیزی شبیه این دعوا می کنیم یه مقصر می دانیم. احساس می کنم خجالت زده می شود و نمی تواند خشمش را کنترل کند. نمی دانم چطور باید او را از این حس های بدی که پیدا میکند بیرون بیاورم . ممنون میشوم اگر راهنمایی کنید. چرا احساس تقصیر می کند و سعی میکند گردن این و ان بیندازد . ما که واکنش بدی به خرابکاری هایش نشان نمی دهیم.
سلام. در کودکان ۳ تا ۵ ساله رفتارهایی از قبیل لجبازی، ناسازگاری، قشقرق به پا کردن و بهانهجویی تا حد زیادی طبیعی است. بهتر است این رفتارها را فعلا ندیده بگیرید و با فرزندتان ارتباط عاطفی برقرار کنید. انتظار میرود اگر ارتباط خوبی با او برقرار شود و برای این رفتارها سرزنش نشود، تا اواخر ۶ سالگی مشکل حل شود. با این وجود اگر همچنان وضعیت پایدار ماند باید کودک را بررسی و اقدامات ضروری انجام گیرد. بدرود.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.
سلام. من و همسرم به ظاهر مشکل خاصی نداریم . ولی من کلا از ازدواجم راضی نیستم. چون این ازدواج منو از خودم دور کرده . انقدر دور که دیگه انگار خودمو نمیشناسم. همسر من ظاهرا ادم ارومی هستش و این تا زمانی هستش که من اعتراض یا انتقادی نداشته باشم.او بیشتر به فکر پرداخت اقساط و خریدن مایحتاج زندگی وهر فصل رفتن به سفر هستش(با هم). او از من حمایت عاطفی نمیکنه مثلا اگر از رفتار یا کاری که کسی انجام داده گله کنم و ناراحت باشم جواب کاملا به نظر خودش منطقی به من میده که گاهی هم درسته اما من دوست دارم که او حتی اگر حق با من نیست برای دلخوشی من و ارام شدن من حرفی بزنه که بفهمم در هر شرایطی ازم حمایت میکنه. و من نمیدونم چطور به او بگم که من این درخواست رو دارم. یا اینکه وقتی دلخور میشم کاری نمیکنه که دل منو بدست بیاره. اگر به او بگویم عزیزم او هم همینطور پاسخ میده ولی اگر سرد باشم همونطور سرد رفتار میکنه. گاهی فکر میکنم من انتخابهای بهتری هم میتونستم داشته باشم . هم از نظر اقتصادی هم از نظر عاطفی . او از کودکی محبت رو یاد نگرفته و خانواده بی تفاوت و سردی داره. و من همه ی این5 سال زندگی سعی کردم طوری تنش ایجاد نکنم. از طرفی هم گاهی فکر میکنم که با فردی(خانم) در ارتباطه ولی چیزی از او ندیدم. ولی شواهد (رابطه جنسی یکبار در ماه) منو به شک می اندازه. لطفا راهنمای کنید .
سلام. همانگونه که خودتان گفتهاید مشکل اصلی همسر شما این است که در خانوادهای بزرگ شده که روابط عاطفی و صمیمیت را نیاموخته و به همین دلیل نمیتواند با شما گرم و صمیمی رفتار کند. علاوه بر آن توصیفات شما نشان میدهد که همسرتان، از مهارتهای ارتباطی ضعیفی برخوردار است. البته ضعف مهارتهای ارتباطی ممکن است شامل شما نیز بشود زیرا فضای سردی که در خانهی شما حاکم است ناشی از عملکرد هر دو شماست. اینکه شما تلاش کردهاید که طوری رفتار کنید که منجر به تنش نشود بسیار خوب است اما کافی نیست، زیرا حتی اگر موفق شوید جلوی تنش را بگیرید باز هم یک زندگی سرد و کسلکننده، نمیتواند شما را راضی نگه دارد. علتهای زیادی میتواند باعث چنین وضعیتی شود که ابتدا باید با بررسی شما و همسرتان آن را تشخیص دهیم. مثلا تعداد کم روابط جنسی همسرتان، ممکن است ناشی از یک افسردگی نهفته باشد تا رابطه با شخص دیگری. به همین دلیل هر دو شما باید تحت بررسی تشخیصی قرار گیرید تا قبل از هر اقدامی، علت اصلی مشخص شود و سپس بر اساس آن گامهای بعدی برداشته شود. بنابراین توصیه میکنم در شهر خودتان به یک روانشناس مجرب مراجعه نمایید تا به کمک او مشکل را طبق یک روال منطقی و علمی حل نمایید. موفق باشید.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.
سلام من نمیتونم واقعیت رو قبول کنم، نمیتونم باهاش کنار بیام، نمیتونم قبول کنم یه روز قراره عزیزانمو از دست بدم، با پیر شدنم مشکل دارم، کمال گرایی یا همون پرفکشنیسم دارم، از همه آدما بدم میاد چون هیچکس نمیتونه منو درک کنه، اعتماد به نفس ندارم،همه ازم توقع دارن ولی من هیچکاری نمیتونم بکنم، اراده ندارم، به همه چیز بدبینم و همیشه بدترین حالت ممکن رو در نظر میگیرم، وسواس دارم به هر بیماری روانی که وجود داره مبتلام نمی دونم کدوماشون علتن کدوماشون معلول به طور خلاصه که خیلی احساس بدبختی میکنم و واقعا دوست داشتم نه چشم داشتم نه گوش تا هیچوقت این دنیا رو نمی دیدم. میدونم شما هم احتمالا به این سوال نمیتونید جواب بدین چون به قدری پیچیده و درهمه که شدنی نیست. اما امشب دیگه تنها جایی به ذهنم رسید یه حرفی بزنم اینجا بود. ممنون
سلام.پرسشهای شما، بیش از آنکه پیچیده و در هم باشد، برگرفته از بیماریهایی است که به قول خودتان در شما انباشته شده است. به احتمال زیاد شما فرد باهوشی هستید اما به نظر میرسد این هوش چندان توسط شما در جهت حل مسائل مورد استفاده قرار نگرفته است. شاید به این دلیل که شما در آشفتگی بیش از حد دنیای درونتان سردرگم ماندهاید. سن شما اما بسیار امیدوارکننده است تا به همهی این آشفتگیها پایان دهید. شما باید توسط یک روانشناس حاذق و باهوش مورد ارزیابی قرار گرفته و مراحل درمان را طی نمایید. افسردگی شدیدی که بر شما غالب شده الزاما باید از بین برود و گرنه شما زیر چتر این افسردگی حتی از درست فکر کردن نیز محروم خواهید ماند. چون ساکن تهران نیستید نمیتوانم درخواست دیدن شما را داشته باشم، اما تاکید میکنم در شهر خودتان، برای تغییر این وضعیت کاری بکنید. بدون تردید بعد از طی مراحل درمان، تعبیر و تفسیر شما از جهان و رویدادها تغییر خواهد کرد و احساستان نیز نسبت به خودتان و دیگران دگرگون خواهد شد. بدرود.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.
من مشکلاتی در خورم دارم که با مطالعاتی که انجام دادم متوجه شدم میتونه اختلال شخصیت مرزی باشه. چطور میتونم مطمئن شم؟ به یه روانکاو کاربلد نیاز دارم چون با مشکلات زیادی توی کار و زندگیم مواجه شده ام.
سلام. هرچند مطالعاتی که شما برای ارزیابی مشکل خودتان انجام دادهاید، ستودنی است. اما به دلیل مشابه و مشترک بودن بسیاری از نشانهها، بهتر است تشخیص مشکل را به یک متخصص بسپارید. زیرا اگر تشخیص به درستی صورت نگیرد، هر اقدامی که بعد از آن انجام شود ناکارآمد خواهد بود. برای بررسیهای تخصصی در این زمینه پیشنهاد میکنم یک ملاقات حضوری با هم داشته باشیم تا بعد از تشخیص نهایی، در مورد اقداماتی که لازم است انجام شود با هم تصمیم بگیریم. بدرود.
به این سوال در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲۰ پاسخ داده شده است.