مرکز مشاوره آگاهان

آشنایی با مفاهیم آنیما و آنیموس

بر اساس نظریه کارل گوستاو یونگ

    واقعیاتِ روان‌شناختی نشان می‌دهد انسان موجودی دو جنسیتی است. ویژگی‌های زنانه در مردان را آنیما و ویژگی‌های مردانه در زنان را آنیموس می‌گویند. آنیما و آنیموس در بخش ناهشیار شخصیت جای دارند و به خودِ واقعی نزدیک‌اند و به همین دلیل نقش بسیاری در بروز رفتارهای حقیقی دارند و آنگاه که با نقاب پوشیده می‌شوند تعارض‌های روانی را در فرد به وجود می‌آورند. آنیما و آنیموس، الگوهای رفتاری ناخودآگاه و غریزی و غیراکتسابی مشترک در تمام انسان‌ها را شکل می‌دهند و خود را به شیوه‌های خاص در خودآگاه انسان متجلی می سازند.

   این قسمت‌ها مکمل‌هایی برای نقاب هستند. برای نمونه مرد شروری را در نظر بگیرید که با وجود اذیت‌هایی که به دیگران می‌کند از ترس‌های درونی و کابوس‌های شبانه در عذاب است، و یا زن مهربانی که شب‌ها خواب‌های خونین می‌بیند. مردان با جنبه مذکر خود شناخته می‌شوند و جنبه زنانه خود را به زنان فرافکنی می کنند و زنان هم با علائم زنانگی معرفی می شوند و جنبه مردانه خویش را به مردان فرافکنی می‌کنند. این تصاویر روانی فرافکنده شده، عامل روابط زن و مرد است و بر روابطشان به شدت تاثیر می‌گذارد. در هر فرافکنی، فرد پذیرنده تصاویر فرافکنده شده ، بیش از حد ارزشمند یا بی ارزش می‌شود . برای مثال اگر جنبه مثبت تصورات انیما از مرد به زنی فرافکنده شود ، زن برای او مطلوب و خواستنی می‌شود . زنی که فرافکنی آن مرد را در خود حمل می کند هدف رویاهای عاشقانه و اشتیاق جنسی مرد می شود. چنین حالتی را عاشق شدن می نامیم . به طور طبیعی زنی که چنین فرافکنی قوی انیما را حمل می‌کند ، در وهله اول احساس رضایت می‌کند اما بعد، زن از اینکه حامل بخش نامطلوب روح شخص دیگری است، زود پشیمان می شود. زیرا مرد، در واقع، زن را نه آن گونه که واقعا هست، بلکه آنگونه که خود می خواهد می‌بیند و بالعکس مردی که زمانی جذاب و با شکوه به نظر می رسید، به سهولت می‌تواند فردی سرد و خشمگین تلقی شود.

   فرافکنی مثبت زمانی از بین می‌رود که آشنایی، رابطه را در معرض میزان درست و صحیحی از واقعیت قرار می دهد، و فرافکنی منفی درست در همین لحظه آماده است تا جای آن را بگیرد. حال روشن است که، آنجا که رابطه بر اساس فرافکنی شکل می گیرد، عامل عشق انسانی حضور ندارد و ما تنها به این دلیل جذب آن‌ها می‌شویم که بازتاب تصاویر درونی ذهن ما هستند. به عبارتی این عشق به خود است نه به دیگری. حالت عاشقی علی رغم زیبایی ظاهری رویای عشقی که در دل داریم، در واقع می‌تواند تصوراتی کاملا خودخواهانه باشد.

   آنیموس‌های منفی برای یک زن، کشنده و خطرناک است و هر زن موظف است آن را شناسایی و شفاف سازی کند.زیرا برای زن نقطه رشد و تفرد، همین نقطه و همین جاست. تا زمانیکه آنیموس منفی، روشن و شفاف نشود، صدای او در اندرون زن مثل صدای خداست، و او طوری به آن صدا پاسخ می‌گوید که گوئی صدای خدا بوده است”. آنیموس” از “خود” نشات گرفته و بسوی ایگوی زنانه جاری می‌شود. بعد در طول زندگی زن، توده‌ای از عقده‌ها که نتیجه‌اش بدبختی و یا دشواری در مراحل جسمی، عاطفی، ذهنی و روابط با دیگران است به ظهور می‌رسد. در تحلیل این عقده‌ها، که خود را به شکل رویا‌ها و تصاویر ناشی از فعالیت‌های ناخودآگاه نشان می‌دهند، می‌توان سرنخ‌ها را یافت. این تصاویر ممکن است به شکل رویاهای ترسناک و تصاویر مردانه تهدید کننده، زن را تعقیب کند و یک حالت ترس و وحشت ناشی از یک “ناشناخته” را برای او بوجود آورند. اگر زن شجاعت رویاروئی با ترس خود را داشته باشد و این تصاویر را بدون فرافکنی به بیرون و به شکل بخشی از غریزه به شناسائی در بیاورد، به راهی برای عبور از عقده‌ها دست خواهد یافت.

آنیموس یا عنصر مردانه در زن، به‌ندرت به شکل تخیلات جنسی نمود پیدا می‌کند و اغلب بصورت اعتقاد نهفته و «مقدس» پدیدار می‌شود. افکار ناخودآگاه عنصر مردانه گاهی چنان حالت انفعالی به خود می‌گیرد که ممکن است به فلج شدن احساسات یا احساس ناامنی شدید و احساس پوچی منجر شود. آنیموس در وجود زن، همچون عنصر زنانه چهار مرحله انکشاف و پیشرفت دارد:

قدرت فیزیکی: عنصر مردانه در وجود زن، نخست بصورت نیروی جسمانی ظاهر می‌شود. مثلا در قالب یک ورزشکار.

روابط عاشقانه یا عمل: در مرحله دوم دارای روحی مبتکر و با قابلیت برنامه‌ریزی می‌شود. و یا مرد رمانتیک.

استاد یا کشیش: در این مرحله در قالب «گفتار» پدیدار می‌شود؛ همچون استاد یا کشیش.

اندیشه: در والاترین مرحله با تجسم اندیشه نمودار می‌شود و نقش میانجی تجربه مذهبی را ایفا کرده و به زندگی مفهومی تازه می‌بخشد.

 عنصر مردانه به زن صلابت روحی می‌دهد، نوعی دلگرمی نادیدنی درونی برای جبران ظرافت ظاهرش. عنصر مردانه در پیشرفته‌ترین شکل خود زن را به تحولات روحی دوران خود پیوند داده حتی سبب می‌شود که بیشتر از مردان، انگاره‌های خلاق را پذیرا باشد و همین یکی از دلایلی بوده که در دوران‌های پیشی در بسیاری از کشورها وظیفه پیشگویی آینده و اراده خداوند به عهده زنان بوده‌است.

 آنیموس بر خلاف آنیما کمتر به صورت تخیلات شهوانی بروز می‌کند. زنی که اسیر جنبه‌های منفی آنیموس است معمولا احساس می‌کند: «تنها چیزی که در دنیا می خواهم این است که دوستم بدارد و او مرا دوست ندارد.» افکار ناخوداگاه آنیموس گاهی چنان حالت انفعالی بوجود می آورد که ممکن است به فلج شدن احساسات یا احساس نا امنی شدید و احساس پوچی منجر گردد. آنیموس هم مانند آنیما چنانچه کارکرد منفی خود را بروز دهد می تواند ازدواج زن را مختل سازد.

 

 

   عنصر زنانه مَرد که آنرا آنیما می‌نامند معمولا بوسیله مادر شکل می‌گیرد. رایج‌ترین نمود آنیما، تخیلات شهوانی‌ست و مردان ممکن است تا جایی کشیده شوند که در این قلمرو افراط کنند. این جنبه ناهنجار و بدوی عنصر زنانه تنها زمانی شکل می‌گیرد که مرد به قدر کافی مناسبات عاطفی خود را پرورش نداده باشد و وضعیت عاطفی او نسبت به زندگی، کودکانه باقی مانده‌باشد. هر مردی در خود تصویر ازلی زنی بخصوص را حمل می‌کند، نه تصویر این یا آن زن بخصوص را که این تصویر، ناخودآگاه و عاملی است موروثی از اصلی ازلی که در دستگاه حیاتی مرد مستتر است، صورتی مثالی‌ از همه‌ی تجربیات اجدادی جنس مؤنث، خزانه‌ای از همه‌ی تجربیات و احساساتی که تاکنون در زنان بوده‌است. آنیما تجسم تمامی گرایش های روانی زنانه در روح مرد است. همانند احساسات، خلق و خو های مبهم، مکاشفه‌های پیامبر گونه، حساسیت‌های غیر منطقی، قابلیت عشق شخصی، احساسات نسبت به طبیعت و سرانجام روابط با نا خودآگاه.

 آنیما معمولا تحت تاثیر شخصیت مادر شکل می گیرد. چنانچه مرد به هر دلیل نتواند با مادر ارتباط عاطفی مناسب برقرار کند مثل : فوت، سردی و بی توجهی مادر یا توجه بیش از اندازه مادر و … این عنصر زنانه کارکرد منفی خود را بروز می دهد. در چنین حالتی مرد احساس می کند: «من هیچ نیستم. هیچ چیز برای من مفهوم ندارد و من برخلاف دیگران از هیچ چیز لذت نمی برم» این احساس ناتوانی می تواند مرد را به شرایطی دچار کند که او احساس کند زندگیش یکسره سرد و خالی است. یکی از متداولترین کارکردهای منفی آنیما این است که مرد را پیوسته به سوی تخیلات شهوانی سوق می دهد. این حالت بدوی ترین جنبه منفی آنیماست. در حقیقت در چنین شرایطی رابطه عاطفی مرد با زندگی کودکانه باقی می‌ماند. همچنین مردهای بسیاری را دیده ایم که به طور عجیبی دلباخته اولین زن زندگی خود می مانند. به طوری که در اذهان مردم این باور بوجود آمده است که مردها در عشق بسیار وفادارتر از زن‌ها هستند و خاطره اولین عشقشان را به سختی فراموش می کنند. اما در حقیقت این احساس ناشی از فرافکنی آنیماست. آنیما با ارسال پیامهایی منفی نظیر آنچه قبلا ذکر شد قصد دارد تا مرد را به شناخت و کشف شخصیت خود سوق دهد و چنانچه مرد بتواند این پیام‌ها را تشخیص دهد آنیما پلی می‌شود میان من (ایگو ) و (خویشتن). چنین مردی پیوسته به پیام‌های آنیما توجه نموده و به آن‌ها شکل می‌دهد و در نهایت کارکرد مثبت آنیما به صورت خلاقیت های هنری در نوشته‌های ادبی – موسیقی – نقاشی و … بروز می‌کند.

باید بدانیم که هر مرد زنی را دوست دارد که خصوصیات روان زنانه خودش را دارا باشد. مردی که اسیر جنبه های منفی آنیماست هنگامی که با اولین زن زندگی خود روبه‌رو شود آنیما شروع به فرافکنی می کند و به مرد القا می کند این همان زنی است که مرد به دنبال اوست. ومرد چنان شیفته و شیدای این زن می گردد که گاه کار به جنون می کشد. یونگ می گوید: «دقیقا این زنان پری گونه هستند که فرافکنی عنصر مادینه را موجب می‌شوند. به گونه ای که مرد کم و بیش هر چیز افسون کننده‌ای را به آن‌ها نسبت می‌دهد و در باره آن‌ها انواع خواب ها را می بیند.»

  آنیما جنبه مثبت هم دارد. در چنین حالتی آنیما مرد را به سوی تعالی و رشد هدایت می کند و به او کمک می کند تا همسر مناسب خود را بیابد. در بسیاری از داستانهای کهن دیده ایم که شاهزاده ای برای نجات دختر مورد علاقه اش که در یک قصر دور طلسم شده است مجبور است پس از تحمل مرارت و مشقت بسیار و جنگ با هیولاها وغولهای عجیب و غریب به او دست یابد و با بوسه ای او را بیدار کند. در حقیقت این معشوق طلسم شده نماد همان آنیما و روان زنانه مرد است و مرارت‌ها و جنگ با هیولاها نماد این است که مرد برای دستیابی به جنبه مثبت آنیمای خود باید سختی بسیار بکشد. آنیما هنگامی نقش مثبت می‌گیرد که مرد به‌گونه‌ایی جدی به احساسات، خلق‌وخو، خواهش‌ها و نمایه‌هایی که از آن تراوش می‌کند توجه کند و به آن شکل بدهد. مثلا بصورت نوشته‌های ادبی، نقاشی، هنرهای تجسمی، موسیقی و یا رقص. بر مبنای نظر یونگ، انکشاف و پیشرفت عنصر مادینه در وجود مرد، چهار مرحله دارد

   حوا: در این مرحله روابطی کاملا غریزی و زیستی دارد.

   هلن: هلن در داستان تروا که گرچه شخصیتی افسانه‌ای و زیبا دارد اما عناصر جنسی همچنان مشخصه اصلی آن است.

   مریم مقدس: مرحله‌ای که در آن عنصر مادینه، عشق را تا به مقام پارسایی روح بالا می‌برد.

   سوفیا: مرحله خرد یا سوفیا که حتی از پارسایی و خلوص نیز فراتر می‌رود. انکشاف روانی مرد امروزی به‌ندرت به این مرحله می‌رسد.

 احترام بیش‌ازحد به عنصر مادینه به منزله تمثیل مذهبی، خطر از دست دادن جنبه‌های فردی را داشته، خطر فرافکنی را بوجود آورده و یا مرد را قربانی تمایلات جنسی خود می‌کند و یا ناگزیر به بند یک زن واقعی می‌کشاند.

43 thoughts on “آشنایی با مفاهیم آنیما و آنیموس

  1. مدیر سایت میگوید:

    سلام. متأسفانه در زبان فارسی، کتابی که به طور مستقیم به آنیموس بپردازد وجود ندارد. برای افزایش مطالعه در این زمینه باید به منابع و کتاب‌هایی که مرتبط با نظریه‌ی یونگ است مراجعه نمایید. سرچ عبارت‌هایی از قبیل کهن‌الگو ، آرکی‌تایپ ، سنخ‌های کهن ، می‌تواند مطالب سودمندی را در اختیار شما قرار دهد. همچنین بخش‌هایی از برخی مقالات پژوهشی نیز ممکن است مفید باشد. مثلا این مقاله:
    https://yun.ir/u42jj6 و سایر مقالات دانشگاهی که جنبه‌ی پژوهشی دارند. در زبان انگلیسی اما، به وفور در این زمینه کتاب و مطلب وجود دارد.

  2. مریم میگوید:

    با سلام
    مطلب بسیار کاربردی و عالی بود. جواب چند سوالم در این مقاله بود. میشه لطف کنید اگر کتابی در تکمیل این مقاله هست معرفی کنید؟ ممنون میشم.
    من مایل هستم بیشتر آنیموسم رو بشناسم و نیاز دارم تا مطالب بیشتری در این خصوص بخونم.

  3. شکیلا میگوید:

    با سلام و سپاس از مطلب جالب و مفیدتون من سوالی داشتم آیا توازن نداشتن این دو حس یعنی انیما و انیموس که ظاهرا در هر انسانی موجود هست و یا بهاردادن به بکی از دیگری بیشتر در درون ادمها ممکن که تضاد ایجاد کند و مثلا باعث حس علاقه به هم جنس را افزایش دهد
    اگر این طور است آیا می‌توان با بالانس کردن این دو حس و یا بیشتر کردن یکی و کمتر بها دادن به دیگری این احساسات را به تعادل رساند

    • مدیر سایت میگوید:

      سلام. همجنس‌گرایی ناشی از عدم توازن بین آنیما و آنیموس نیست. مثلا اگر مردی آنیمای بسیار قوی داشته باشد، آن را در زنی فرافکنی می‌کند، یعنی اگر او جنبه‌های اساسی و مثبت آنیمای خود را در زنی ببیند، به شدت شیفته و عاشق او می‌شود. بنابراین آنیمای قوی در مرد نه تنها موجب گرایش او به همجنس نمی‌شود، رابطه‌ی دلبستگی را با جنس مخالفی که حامل آن آنیماست افزایش می‌دهد. در مورد آنیموس نیز همین فرایند صادق است. همجنس‌گرایی را بیشتر باید در مکانیسم‌های هویت جنسی جستجو کرد که مقوله‌ی مجزایی است. از طرفی آنیما و آنیموس، نیاز به تنظیم یا به تعبیر شما “بالانس” ندارد. آن‌ها روی سبک‌های زندگی و شیوه‌های دلبستگی فرد تاثیر می‌گذارند و نیاز است به فرد آموزش‌هایی داده شود که نسبت به چگونگی پاسخ به آن‌ها هشیار باشد.

  4. شمتوب میگوید:

    سلام بسیار عالی. من تست انیما و انیموس را زدم ولی متوجه تفسیر ان نشدم.زنانگی ۹۲ از ۱۴۰. مردانگی ۸۷ از ۱۴۰ و خنثی ۸۸از ۱۴۰.من بدن فیزیکی خانم دارم.

    • مدیر سایت میگوید:

      سلام. این تست‌ها را باید کسی که از لحاظ تخصصی به مفاهیم آشنایی داشته باشد برای شما تفسیر کند. اما به طور کلی بهتر است میزان زنانگی و مردانگی هر فرد در وحله‌ی اول با جنسیت واقعی او هماهنگی داشته باشد. یعنی یک زن باید در مولفه‌ی زنانگی نمره‌ی بیشتری از مولفه‌ی مردانگی بگیرد. اگر این شزط بزقرار بود، در وحله‌ی دوم بالا بودن نمره در جنسیت مخالف به معنای قوی بودن نرمال و مفید آنیموس در آن زن است. اگر برعکس باشد(یعنی نمره‌ی یک زن در مولفه‌ی مردانگی بیشتر از مولفه‌ی زنانگی باشد) وضعیت‌های خاصی را نشان می‌دهد که نیاز به بررسی دارد. بدرود.

  5. سودابه رکنی میگوید:

    سلام خیلی استفاده کردم. پس با این حساب آنیما و آنیموس اکتسابی نیست. چه ارتباطی بین این دو مفهوم و X و Y هست.

    • مدیر سایت میگوید:

      اگر منظورتان از X و Y کروموزوم‌های جنسی است، این دو جنبه‌های زیستی جنسیت را تعیین می‌کنند و نه بیشتر. آنیما و آنیموس، تمایلات و آمادگی‌هایی هستند که از جنبه‌های زیستی حاصل می‌شود و بر رفتار و گرایش‌ها تأثیر می‌گذارند. وقتی جنسیت توسط X و Y تعیین شد. همراه با آن آمادگی‌هایی نیز ایجاد می‌شود که بخشی از آن با مفهوم آنیما و آنیموس تعریف می‌شود.

      • کسری میگوید:

        آنیما و آنیموس به ترتیب از هورمون استروژن و تستستر‌ون نشأت میگیرن،هرچه مردان استروژن بیشتری داشته باشن آنیما توشون قوی تر میشه و بالعکس…
        کاش سعی کنید مطالب رو تنها از یک جنبه بررسی نکنید،من دکتر نیستم ولی راجع به مطالب پزشکی اگاهم و میتونم دلایل ایجاد انیما و انیموس قوی و ضعیف رو بصورت متفاوتی درک کنم.
        و حتی شما با تنظیم این دو هورمون میتونید انیما و انیموس رو درخودتون به بالانس‌برسونید.
        معمولا در خانم ها گاه بصورت ژنتیکی و گاه بصورت اختلال تخمدان ها باعث میشه تستسترون بدنشون افزایش پیدا کنه.

        • نرگس میگوید:

          فکر نمیکنم هورمونها ربطی به این موضوع داشته باشند آنیما وآنیموس کاملا یه مبحث روانشناسانه است

  6. مریم میگوید:

    با سلام..چرا زمانیکه آنیما و آنیموس از حد نرمال بیشتر یا کمتر بشه باعث ناهنجاری فکری میشه؟چطور میشه که از دیدگاه فروید و یونگ و آدلر بررسی کنیم؟

    • مدیر سایت میگوید:

      سلام بر شما. مفاهیم آنیما و آنموس صرفا برخاسته از دیدگاه یونگ است و فروید و آدلر در این زمینه نه تنها سخنی نگفته‌اند، آن را به معنای کهن‌الگو قبول ندارند. از طرفی باید معلوم کنید منظورتان از واژه‌ی “ناهنجاری فکری” چیست. چون تغییر در میزان آنیما و آنیموس، هر چند ممکن است بر ساختار هیجانات و تمایلات فرد تاثیر بگذارد، اما الزاما به ناهنجاری فکری در معنای معمول منجر نمی‌شود.

    • مدیر سایت میگوید:

      سلام. مطالعه مطالب فوق می‌تواند به شما در پیدا کردن سرنخ‌های آنیموس کمک کند. در غیر اینصورت گفتگو با یک روان‌شناس و انجام برخی ارزیابی‌های تخصصی برایتان مفید خواهد بود.

  7. پویا میگوید:

    اگر درست متوجه شده باشم ، احساسات و ترس هایی که در یک زن به حالتی نمایان میشه که همان احساسات در مرد هم وجود داره باعث کشش اون مرد به اون زن میشه و بلعکس ؟!!

    • مدیر سایت میگوید:

      این وضعیت به هم‌حسی و یکپارچگی هیجانی طرفین تبدیل می‌شود و احساس درک متقابل را در شرایط خاص ایجاد می‌کند.

  8. اسرا میگوید:

    سلام من یه دختر ۱۴ ساله هستم من بعضی وقت ها دلم میخواهد که شبیه پسر ها باشم نه اینکه رفتارم مثل اونا باشم فقط قیافم چون فکر میکنم من اونجوری زیبا تر به نظر میرسم هیچ تمایلی هم به همجنس ندارم این آنیموس هستش؟

    • مدیر سایت میگوید:

      اینکه شما فقط از نظر ظاهر خودتان را شبیه پسران کنید تا زیباتر به نظر برسید بیانگر آنیموس نیست. آنیموس در حقیقت تمایلات نهفته و روان‌شناختی زن است که او را به درک خصایص مردانه نزدیک می‌کند.

    • الی میگوید:

      من یه زنم الان که فکر میکنم من از بچگی داری دو روحه زنانه و مردانه بوده و هستم کاملا به حسیات اون پسر که تومه واقفم این که یه مرد از چیه یه زن خوشش میاد چطوری رفتار میکنه که جذاب باشه اصلا دو تا روحه غیر هم جنس دارن با هم تو من زندگی میکنن به هر دوشون واقفم و هر دوشون منن هر دوشونو هم دوست دارم

  9. علی میگوید:

    سلام
    سپاس از اطلاعات مفیدتان.
    آیا ازدواج با فردی که خصلت آنیموس دارد در آینده مشکل ساز است؟

    • مدیر سایت میگوید:

      سلام. این سوال کمی دقیق نیست، زیرا همه‌ی زن‌ها دارای آنیموس هستند. اما اگر منظورتان این است که آیا کسی که آنیموس بسیار قوی دارد در زندگی مشترک دچار مشکل می‌شود یا نه، باید گفت الزاما خیر. اما اگر شدت آنیموس یا آنیما در فرد خیلی زیاد باشد، او را به فردی با ویژگی‌های خاص تبدیل می‌کند که هم خود او و هم طرف مقابل باید از مهارت‌هایی برخوردار باشند تا رابطه دچار عدم تعادل نشود. در این خصوص آموزش‌ها و مشاوره‌های قبل از ازدواج بسیار موثر خواهد بود.

  10. بابک میگوید:

    درود و عشق
    تشکر میکنم به خاطر مطالب و بحث زیبا
    بنظرم بحث بسیار عظیمیه و اگه درست و دقیق نشکافیم به جایی نمی‌رسیم.
    این ما مسائل رو تفکیک میکنیم و بعد شروع به تعریف میکنیم کافی نیست چون همه چیز در همه تنیده هست و باید تمام تکه های پازل رو پیدا کنیم و بچینیم که به چیزی که میخواهیم نزدیکتر شویم.
    ولی خیلی زمان می‌بره و شاید هم نشه..
    من توصیه ام اینه قبل از پرداختن به این بحث کتاب نیروی حال از اکارت رو مطالعه بفرمایید .
    چون بحث بسیار عمیق و ریشه‌ای هست باید به عمق درون نفوذ کرد وگرنه هیچ چیزی تغییر نمیکنه.
    سپاسگزارم.

  11. مینا میگوید:

    سلام. آیا این نظریه یونگ راجب آنیما و آنیموس به همان شعله های دو قلو اشاره میکنه ؟ اینکه هر انسانی فقط یک نیمه داره و یک همسر اصلی

    • مدیر سایت میگوید:

      یونگ بطور آشکار باوری به تناسخ نداشت و نظریه او نیز تایید تناسخ نیست. اما مفهوم ناخودآگاه جمعی که در نظریه یونگ وجود دارد ممکن است از بعضی جهات شبیه به تناسخ به نظر برسد. مکانیسم انتقال، در تناسخ و ناخودآگاه جمعی با هم متفاوتند.

      • سعیده میگوید:

        یونگ نمونه هایی از کهن الگوهارو که در ناخودآگاه جمعی ماست را شمرده که در آن به تولد دوباره هم اشاره کرده .مگه منظورش همون تناسخ نیست ؟

        • مدیر سایت میگوید:

          خیر. از نظر یونگ رسیدن به نهایت رشد یا دست‌یابی به تفرد، مستلزم دگرگونی اساسی و تحول بنیادی است. یونگ اصطلاح تولد دوباره را در ارتباط با تفرد یا فردیت‌یافتگی بیان کرده و کوچکترین معنایی از تناسخ ندارد.

          • سعیده میگوید:

            در دیدگاه یونگ، مفهوم بازتولد جنبه‌های مختلفی دارد که در اینجا به پنج نوع آن اشاره می‌کنیم:
            ۱ـ تناسخ: برطبق این دیدگاه حیات فرد در طول زمان با عبور از بدن‌های مختلف تداوم می‌یابد.
            ۲ـ تجسد: این مفهوم بازتولد الزاما به معنای تداوم شخصیت است.
            ۳ـ رستاخیز: این مفهوم به معنای احیای وجود انسان پس از مرگ است.
            ۴ـ تولد مجدد: چهارمین شکل این مفهوم، بازتولد را در مفهوم صریح آن در نظر می‌گیرد، یعنی نوزایی در محدوده حیات فرد.
            ۵ـ مشارکت در فرآیند تحول: پنجمین و آخرین شکل بازتولد نوزایی غیرمستقیم است. در اینجا تحول به طور مستقیم، و توسط مرگ و باز تولد مجدد شخص اتفاق نمی‌افتد، بلکه به صورت غیر مستقیم و از طریق مشارکت در فرآیند تحولی محقق می‌شود که معتقدند خارج از وجود فرد اتفاق می‌افتد

            • مدیر سایت میگوید:

              با احترام به شما و تحسین ازین بایت که به این موضوعات علاقمند هستید، اما مطلبی که نوشته‌اید دقیق نیست. به نظر می‌رسد این مطالب از جایی گرفته شده که چندان به متن اصلی متعهد نبوده‌اند. اما توضیح دقیق:

              یونگ کتابی دارد بنام چهار آرکی‌تایپ (Four Archetypes) که در آن چهار آرکی‌تایپ Mother, Rebirth, Spirit Trickster را توضیح می‌دهد. بخش دوم کتاب صرفا به تولد دوباره (Rebirth) پرداخته است. او وقتی می‌خواهد تولد دوباره را توضیح دهد به گونه‌ای تاریخچه آن را شرح می‌دهد و می‌گوید تولد دوباره معانی مختلفی داشته است که ابتدایی‌ترین آن تناسخ (Metempsychosis) بوده است و چهار نوع دیگر. همانجا می‌گوید اگر بیشتر جستجو کنیم ممکن است معانی دیگری نیز پیدا کنیم. بعد در نهایت، نظر خودش را در این زمینه ارایه می‌دهد تحت عنوان روان‌شناسی تولد دوباره (The Psychology of Rebirth). او تولد دوباره را در قالب یک مفهوم روان‌شناختی بدون شباهتی به تناسخ تفسیر می‌کند که در نهایت آن را به عنوان بستری برای تفرد شرح می‌دهد. بنابراین اگر تمایل دارید نظر اصلی یونگ را در مورد تولد دوباره بدانید، باید در زمینه The Psychology of Rebirth جستجو کنید.
              نکته مهم: نظریه یونگ امروزه اعتبار علمی ندارد. یونگ به خاطر اینکه با وارد کردن مفاهیم متافیزیکی در نظریه‌اش از روان‌شناسی علمی فاصله گرفت توسط بسیاری از اندیشمندان روان‌شناسی طرد شد.

  12. اکبر میگوید:

    سلام
    اطلاق برخی از صفات و شاخصه های روانی و مرزبندی آنان به صورت تفکیک جنسیتی زنانه و مردانه بر چه اساسی اتفاق می افتد ؟ آیا میل به پرورش و هنر که شاخصه زنانه دارد چقدر می تواند جنبه علمی داشته باشد و…

    • مدیر سایت میگوید:

      تفکیک صفات مردانه و زنانه معمولا به استناد چهار مؤلفه صورت می‌گیرد. ۱) مؤلفه زیست‌شناختی ۲) مؤلفه روان‌شناختی ۳) مؤلفه فرهنگی و اجتماعی ۴) مؤلفه آماری و تجربی

  13. سعیده میگوید:

    حالا نظریات یونگ به کنار . خودم معتقدم اگه خداوند عدالتی داشته باشه باید تناسخی هم وجود داشته باشه .ولی اگر واقعا انسانها فقط یکبار قراره به دنیا بیان پس اونوقت معتقدم خداوند هیچ عدالتی نداره . آیا سطح زندگیه مردم رو می‌بینید چقدر با هم فرق دارن ؟ یکی در رفاه و در خانواده ای با شخصیت به دنیا میاد و باید در اون خانواده امتحان پس بده و یکی در خانواده ای بسیار با سطح پایین و هزار بدبختی به دنیا میاد و باید در اون خانواده امتحان زندگی رو پاس کنه . اگه تناسخی وجود داره میگه اونی که زندگیه بدی داره حتما در زندگیه قبلیش گناهانه زیادی داشته که الان گرفتار این زندگیه سخت شده . به نظرم تناسخ منطقی تره تا یکبار به دنیا اومدن

  14. سکوتی گوشخراش میگوید:

    ضمن تشکر از شما دوست عزیز بابت آگاهی رسانی و همچنین اینکه اینقدر با حوصله ب تمام سوالات دوستان جویای علم و آگاهی پرداختین ، قابل ستایش هستش واقعا…من تنها ی سوال دارم و شاید سوال ، کامل نباشه خودم متوجه هستم اما حقیقت امکان بیان در عمق بیشتر یا دقیق تر و کامل تر در ایجا نیستش.. سوال؟؟ایا زنی ک ب همسر خود خیانت کند (۲بار .۳ بار..۵ بار.) زنی ک مدام و بی جهت بی دلیل ترک منزل کند..ب معنای واقعی کلمه هییییچ یک از وظایف و مسعولیت های خود را انجام ندهد..همسر خود را در پیش خانواده خود خورد و کوچیک کند، د اکثر مواقع آبروی او را ببرد و همیشه حرف دیگران بخصوص خانواده خود را بر حرف شوهر خود اولویت دهد ، ربطی ب همین موضوع انیما و آنیموس داشته است؟ زنی ک در اوایل ب عنوان مثال تمام زندگیش همسرش بود و تا ۶ ماه اول و رفته رفته از گفتار بعد رفتار و در آخر کردار او کاملا بر ضد شوهر خود شد و همچنان با وجود همه اینا همسرش هنوز هم او را دوست داشت..(ممنون میشم کمی توضیح بدین)

    • مدیر سایت میگوید:

      به نظر می‌رسد اتفاقاتی شما را بسیار آزرده‌ کرده است و احتمالا ضربه‌ی عاطفی سنگینی متحمل شده‌اید. شرحی که داده‌اید ارتباطی به موضوع آنیما و آنیموس ندارد و ریشه‌ی آن را باید در تعاملات بین فردی جستحو کرد. مسایل حل نشده‌ و حرف‌های بیان نشده می‌تواند به چنین نتایجی منجر شود که هرچند در ابتدا بسیار ناامیدکننده و دردناک به نظر می‌رسد اما با مداخلات تخصصی و هوشمندانه می‌شود دلایل اصلی را کشف و شرایط را به شکل مطوبی تغییر داد. دوست داشتن، یک شرط لازم برای هر رابطه‌ای است اما کافی نیست. ما علاوه بر دوست‌داشتن به مهارت‌هایی نیاز داریم که بتوانیم علایق و احساسات را پایدار نگه داریم و آن را از اسیب‌ها حفظ کنیم. بدون این مهارت‌ها ممکن است هر دو طرف ناخواسته قربانی شرایطی شوند که انتخاب آن‌ها نبوده است. پیشنهاد می‌کنم بجای تلاش برای مقصریابی، هوشمندانه عوامل سبب‌ساز را بررسی کنید و با تغییر آن‌ها در جهت نجات رابطه‌تان بکوشید. ممکن است لازم باشد از یک متخصص کارآزموده کمک بگیرید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *