شاید بتوان در نگاه اول واژه شخصیت را بهصورت شاخصههای صریح یک تیپ تعریف کرد.این تعریف نه تنها کلمهی شخصیت را توصیف میکند بلکه وجه تمایز این واژه را از دیگر واژهها مشخص میکند.. منظور از شاخصهها ویژگیهای خاص یک شخص است که مختص به خود او و کسانی است که در آن طبقه خاص شخصیتی قرار میگیرند. منظور از صریح همان واضح بودن این خصایص رفتاری است که هر شخصی از بیرون قادر به دیدن تظاهرات بیرونی این ویژگیهاست و درنهایت مقصود از تیپ همان انواعی است که ما برای شخصیتهای مختلف برای سهولت در طبقهبندی آنها استفاده میکنیم.
به طور کلی واژهی شخصیت به سبک تعامل انسان با جهان بیرون و سیستمی که به استناد آن به محرکها پاسخ میدهد اشاره دارد در تعاریف مختلفی که در ارتباط با شناخت شخصیت بیان شده بهنظر میرسد که گوردون آلپورت که در سال ۱۹۴۹ برای این واژه بیش از پنجاه تعریف قائل شده است کاملترین باشد و این خود نشان از پیچیدگی این مفهوم و سازه روانی دارد. درک مسئله شخصیت یکی از اهداف نهایی و پیچیدهترین دستاورد در روانشناسی است. شخصیت به یک معنا تمام روانشناسی را دربرمیگیرد.
کفبینی و طالعبینی
در بین افراد مختلف در جامعه پیشگوییهایی در ارتباط با شخصیت افراد نسبت به اندامشان رایج است، مثلا افراد چاق را اجتماعی، اهل شوخی و مهربان تلقی میکنند که البته باورهای فوق توسط نظریهپردازانی همچون کرچمر و شلاون برای اولینبار مطرح شد ولی نتوانست از پس آزمایشهای علمی روسفید بیرون بیاید. بنابراین، به این تیپشناسیها هم نمیتوان اعتماد کامل داشت. یکی از آرزوهای بشر پیشبینی و تشخیص شخصیت افراد بوده است، از همان موقعی که در غار میزیسته وقتی تازهواردی به غار وارد میشد حدس میزد که برای چه منظوری آمده؛ البته سعی میکرد از برق چشمان تازه وارد متوجه این منظور شود!!! تا اینکه در قرون اخیر طرح نقشه جمجمه افراد بر مبنای برآمدگیهای جمجمهشان توسط فرانسیس گال و یا کفبینی و طالعبینی و غیره که سابقه قدیمیتری دارند، بررسی شد.
طالعبینی نیز تلاش دیگری بود برای پیشبینی شخصیت که سابقه آن به ۲۵ قرن پیش در مسوپوتامیا در منطقه باستانی بینالنهرین محل سکونت سومریها و بابلیها بوده است برمیگردد. اعتقاد به ستارگان بهعنوان خدایانی نیرومند در بین انسانهای اولیه به پیدایی این اندیشه انجامید که میتوان امور مربوط به انسان را از طریق مطالعه سماوات پیشبینی کرد.بدین ترتیب در آن زمان شخصیت و سیر وقایع زندگی هر فرد با مراجعه به یک طالع و یا زیج (شکلبندی ستارگان در لحظه تولد) تعیین میشد.
در کل، ارزیابی شخصیت هر فرد با توجه به لحظهی تولد وی و ارائه پیشبینیهای مناسب براساس یکی از کتابچههای راهنما یا تقویمهای نجومی صورت میگرفت که بیشباهت به طالعبینیهای جدید که هنوز در بسیاری از روزنامهها و مجلات یافت میشوند، نبود. آگاهی گستردهای که پیرامون جهان فیزیکی درخلال انقلاب علمی گسترش یافت، نقش مهمی در کاهش توجه جدی نسبت به طالعبینی داشت اما با این حال محبوبیت طالعبینی همچنان درمیان مردم پایدار باقیمانده است. مطتلعات و پژوهشهای علمی و تجربی، به کشف رابطهی معناداری بین مفاهیم طالعبینی و شخصیت انسانها منجر نشده است.
کفبینی، دروغی شیرین
کفبینی را نیز که برای تعیین خصوصیات فرد براساس تفسیر چین و چروکهای کف دست و همینطور پستی و بلندیهای کف دست اشاره میکند. تصور بر این است که کفبینی بهصورت یک نظام مدون از ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد در کشور چین وجود داشته است. اما فقدان هرگونه تبیین منطقی درخصوص استنباطها و تفسیرهای بهعمل آمده و این آگاهی بدیهی که خطوط مخروطی شکل دستها و سایر خصوصیت آنها میتواند با تمرینهای فیزیکی تغییر کند. باعث میشود که کفبینی بهعنوان یک روش خرافی و نوعی شیادی کنار گذاشته شود. معمولترین روشی که کفبینها بهکار میبرند اظهارنظرهای کلی و پیشپاافتادهای مانند اینکه؛ شما نسبت به والدین خود محبت زیادی را نشان میدهید، ولی گاهی نیز با آنها شدیدا اختلاف پیدا میکنید که ممکن است درباره همه افراد مصداق داشته باشد و البته در روانشناسی تحت عنوان اثر بارنوم از آن یاد میشود.
اثر بارنوم به این نکته اشاره می کند که اگر شما اطلاعاتی را به کسی بگویید که آن اطلاعات در مورد همهی انسانها صدق کند، آن شخص به اشتباه فکر میکند که شما او را خیلی خوبی میشناسید. هدف از بیان این مطالب تأکید بر اهمیت شخصیت بهعنوان ملاکی بینظیر برای شناخت انسانها است. البته به همان نسبت هم اگر بهصورت صحیح و از طریق علمی پیش نرویم مطمئنا در شناخت شخصیت افراد دچار اشتباه خواهیم شد. شاید از روی علایم موجود در کف دست بتوان وضعیت فیزیولوژیکی و پزشکی فرد را تشخیص داد، لیکن هیچ اطلاعاتی برای تشخیص ویژگیهای شخصیتی و آینده فرد به دست نمیدهد..
انسان هزاره سوم و شخصیت
انسان هزاره سوم البته باید نیمنگاهی به نظریات دانشمندان پیش از خود که از تیپشناسیهای بدنی تا اندازهگیریهای برآمدگیهای جمجمه انسان کار کردهاند، داشته باشد ولی اگر بخواهد بیش از اندازه به این نظریات اهمیت دهد و در آنها غوطهور شود بیشک راه بنبستی را طی کرده که یکبار این افراد رفتهاند تا شاید روزی ما این راهها را نرویم البته بهشرطی که از شیرینی و گوشنواز بودن طالعبینی و کفبینی و روشنبینی صرفنظر کنیم و سعی کنیم به دنیای تجربی درونی انسانها که البته گاهی خشک، تلخ، دردناک و گاهی هم شیرین و دلخواه است توجه کنیم و دنیا و انسانها را آنطور که هستند قبول کنیم نه آنطوریکه ما دوست داریم باشند.
تفکرات قالبی و شخصیت
تفکرات کلیشهای زیادی در ذهن انسانها از شخصیت وجود دارد. مثلاً وقتی یک صفت را به مردمان یک شهر نسبت میدهیم دچار خطای تفکر قالبی شدهایم. ،گفتن اینکه فلانی اهل فلان شهر است بنابراین بعد از ازدواج خیانت میکند، یا چون پدرش در میانسالی مخفیانه ازدواج مجدد داشته، بنابراین او هم همچون پدرش رفتار خواهد کرد، نمونهای از تفکرات قالبی هستند.
درصورتیکه ما خوب میدانیم هر انسانی دارای شخصیت کاملا متفاوتی است مگر در موارد استثنایی درمورد دوقلوهای یک تخمی که از نظر شخصیتی خیلی به هم شبیه هستند. ضمن اینکه ما میدانیم باتوجه به صرف وقت زیاد در جهت کشف نقاط کور شخصیت افراد که گاها فقط و فقط در موقعیتهای خاصی بروز میکند. باز هم نمیتوانیم نقشهای کامل برای پیشبینی رفتار این افراد داشته باشیم چون شخصیت یک واحد پویای روانی است و مرتبا در حال تغییر و تحول است و دلیلش این است که تابعی است از متغیرهای زمانی و مکانی و موقعیتی.
زمان و شناخت شخصیت افراد
زمان یکی از بهترین عواملی است که به ما کمک میکند تا بتوانیم شخصیت افراد را تا حدی بشناسیم اما به نظر میرسد انسانها در دنیای جدید وقت کافی برای شناختن شخصیت خود و دیگران ندارند. تحقیقات نشان داده است که بین ۶ تا ۱۲ ماه حداقل زمانی است که اکثر افراد در معاشرت با یکدیگر تقریبا نیمرخ کاملی از شخصیت خودشان را بروز میدهند. مخصوصا در زوجهایی که قصد ازدواج دارند این موضوع قابل تأمل است. شاید یکی از دلایل مهمی که ازدواجهای بسیاری در کشورمان منجر به طلاق میشود همین عامل باشد که زمان آشنایی افراد تا ازدواج یا کمتر از ۶ تا ۱۲ ماه است و یا کیفیت این روابط از بابت زمان حد قابلتوجهی نداشته است.
درنهایت میتوان گفت بهترین راهها برای شناخت شخصیت افراد کمک گرفتن از آزمونهای شخصیت، مصاحبههای بالینی و تخصصی، مشاهده تجربی، صرف زمانهای مشترک و گذار از تجربههای مشکل و حل مسئله مشترک توسط دو تن است که خواهان شناخت شخصیت یکدیگرند.