مشکلات روانشناختي در دوران نوجوانی
تراکم مشکلات بيرونی و فشارهای درونی در دوران بلوغ، نوجوان را دچار تشويش مینمايد و سبب توليد اختلالاتی در شخصيت وی میشود. نابسامانيهای اين دوران به دو دسته زودگذر و عميق تقسيم میگردد، که دسته اول با گذشت زمان بهبود میيابد. مانند تاثر نوجوان از درگيری با خانواده يا گروه دوستان. اما اختلالات عميق در لايههای شخصيت وی نفوذ کرده، او را به بيماری دچار میکند. در اين بخش مهمترين اختلالات شخصيتی را بيان خواهيم نمود.
۱-احساس خود کم بينی
نوجوانان گاه به دليل داشتن کاستيهای بدنی، مشکلات خانوادگی، شکستها، محروميتها، سرزنش ديگران و تمسخر دوستان و همسالان خود، به عدم اعتماد به نفس دچار میشوند. اين احساس حقارت موجب به کار افتادن مکانيزمی دفاعی در آنان میشود تا تعادل روانی از دست رفته، بار ديگر بازسازی شود. از اينرو نوجوان برای سرپوش گذاشتن بر ناتواناييهايش يا از جمع جدا شده و گوشهگيری اختيار میکند يا برای جبران به خودستايی، دستور دادن به افراد ناتوانتر و بدگويی از افراد توانا دست میيازد و در مواردی نيز به خشونت، خودآزاری يا ديگرآزاری روی میآورد.
۲- رفتارهای عصبی
فشارهای گوناگون، بيماريهای جسمی، نبود تجربه کافی، رفتارهايی عصبی را در نوجوان به وجود میآورد. جويدن ناخنها، لب گزيدن، بازی با انگشتان، اضطراب از برخورد با ديگران، گريه، فرياد، رفتارهای تهاجمی، زودرنجی و بدبينی، از جمله رفتارهايی است که در اين طبقه جای میگيرند. گاه نوجوان برای رهايی از اين ناراحتيها، راهی جادههای خلاف میشود و به دنبال آرامشی هرچند موقتبه دام مواد مخدر میافتد.
۳- ترس و اضطراب
ترس واکنشی طبيعی در برابر يک پديده واقعی است. از انواع ترس در روزگار نوجوانی میشود از اين موارد نام برد: ترس از عدم موفقيت در امتحانات، ترس از جدايی والدين، ترس از مشکلات زندگی و ترس از انحرافات اخلاقی و مذهبی. اما اضطراب هيجانی است که در اثر برخورد با يک خطر احتمالی بدون آن که منبع اين هيجان مشخص باشد پديد میآيد. اضطراب ممکن است از چند دقيقه تا چند ساعت ادامه پيدا کند. اضطراب که در واقع همان «دلشوره» عاميانه است، میتواند در صورت ادامه منشاء اختلالات روانی شود.
۴- افسردگی
از جمله اختلالات رايج در ميان نوجوانان افسردگی است. اين حالت غالبا با گوشهگيری همراه است و موجب محدود شدن تماسهای اجتماعی، کم رويی افراطی، ترديد در رفتارها، کمحرفی و عدم مشارکت میگردد. افسردگی در موارد حاد زمينهساز خودکشی میشود.
۵- وسواس
برخی نوجوانان دارای احساس شک و ترديد هميشگی هستند. افکار مزاحم همواره آنان را آزار میدهد و موجب عدم اطمينان به عمل گذشتهشان میشود، به همين خاطر آنان به تکرار آنچه قبلا انجام دادهاند روی میآورند تا از صحت و درستی کارشان مطمئن شوند. به عنوان مثال چند بار دست خود را با صابون میشويند، اما دغدغه انجام درست کار لحظهای آنان را رها نمیکند; از اينرو با دقتی بيش از اندازه آن اعمال را تکرار میکنند.
«تحقيقات در زمينه وسواس نشان میدهد، افراد مبتلا به وسواس بيشتر به خانوادههايی تعلق دارند که پدر و مادرهايی سختگير، کمال طلب، تميز، دقيق در جزئيات، و بیتحمل در برابر بینظمی دارند. اين والدين غالبا آرمانهايی بسيار دست نيافتنی برای فرزند خود در نظر میگيرند و بدون توجه به آمادگی يا توانايی جسمی و روانی او، عقايد خود را با فشار به او تحميل میکنند.»
واکنشهای دفاعی
منظور از واکنشهای دفاعی، رفتارهای مشخص و تدافعی است که شخص به صورت ناخودآگاه و به منظور حل مشکلات و عقدههای روانی و برای حفظ تعادل روانی خويش و رهايی از چنگال اضطراب به کار میبرد. نوجوان نيز از اين نوع واکنش بيگانه نيست و زمانی که نتواند به نيازهای روانیاش پاسخ مثبت دهد و دچار اضطراب و تضادهای درونی گردد، به صورت ناآگاهانه سيستمهای دفاعی خود را به کار میاندازد. واکنشهای دفاعی در واقع نوجوان را به نوعی خودفريبی دچار میکند و ميان وی و درک واقعيتها فاصله میاندازد. اکنون به برخی از اين واکنشها میپردازيم:
۱- پرخاشگری
در اين نوع واکنش شخص محروميتهای خود را با رفتارهايی خشن و خصمانه جلوهگر میسازد و به اعمال بزهکارانه مانند سرقتيا انحراف جنسی اقدام مینمايد. به تعبيری ديگر او میخواهد ديگران نيز تاوان محروميتهای او را بپردازند و فشارهای او را به نحوی تحمل کنند.
۲- انکار
در اين حالت شخص حقايق نامطلوب را ناديده میگيرد و حقايق را نمیپذيرد و به تفسيری دلخواه از واقعيت دست میزند. البته بديهی است که انکار واقعيت متفاوت از دروغ است; زيرا دروغگو با آگاهی کامل از واقعيت به جعل میپردازد اما در اينجا شخص برای فرار از واقعيت، خواهان دريافت حقيقت نيست.
۳- خيالگرايی
در اين واکنش نوجوان به واسطه گريز از شکستها در عالم واقع به دنيای خيال میگريزد و آنچه را به دست نياورده يا ندارد، در آنجا میسازد. البته تخيل در نوجوان امری طبيعی است اما زياده روی در آن ممکن استبه شخصيت اجتماعی نوجوان ضربات سنگين وارد نمايد.
۴- برگشت
نوجوان هنگامی که تحت فشار و مؤاخذه قرار میگيرد رفتارهايی از خود بروز میدهد که با سن او تناسب ندارد. در حقيقت او برای کاستن از سطح فشار به دوره کودکی و رفتارهای آن باز میگردد. زيرا وی در آن دوران به خاطر برخی از کارها اين چنين مورد توبيخ قرار نمیگرفت.
۵- جبران
در واکنش جبران، نوجوان برای رهايی از نگرانی، تلاش خود را در زمينههای ديگر به کار میبرد. مثلا وقتی در درس نمرهای نامناسب میگيرد، سعی میکند در ورزش ممتاز شود; اما اين واکنش هميشه مثبت نيست بلکه ممکن است نوجوان برای اثبات توانايی خويش به تحقير و تخريب ديگران نيز دست بزند.
۶- توجيه
در اين بخش فرد برای رفتارهای ناهنجارش ظاهری منطقی میسازد و به گمان خود عملکردش را درست جلوه میدهد. اين مکانيسم موجب میشود تا نوجوان از اعتراف به شکست بگريزد و از اشتباه خود درس و عبرت لازم را نگيرد و بر رفتار نادرست خود پافشاری نمايد.
۷- همانندسازی
اين مکانيزم نقش مهمی در شکلدهی شخصيت نوجوان دارد. همانندسازی تا آنجا که مربوط به الگوهای مثبت است مسئلهای شايسته و پسنديده است; اما زمانی که همانند سازی با افراد منحرف صورت پذيرد، اين ماجرا بعدی خطرناک به خود میگيرد. البته توجه داشته باشيم که همانندسازی ناخودآگاه است و برخلاف امور تقليدی، آگاهانه نيست.
۸- جابجايی
گاه ديده میشود نوجوان با خواهر و برادر خود رفتار مناسبی ندارد. در اين موارد ممکن است او از مکانيسم جابجايی استفاده کرده باشد. اين مکانيسم عبارت است از انتقال افکار، احساس، انرژی روانی و يا حالتهای عاطفی از شخصی يا شيئی به شخص يا شيئی ديگر که به طور ناخودآگاه صورت میگيرد.
معمولا واکنشهای نوجوانان از موضوعات پرخطر به موضوعات کم خطرتر منتقل میگردد. به عنوان مثال فرض کنيد نوجوان از رفتار والدين خود ناراضی است; اما او نمیتواند نارضايتیاش را از وضع موجود به صورت صريح و آشکار مطرح کند. چون ممکن است عواقب ناگواری برای او به دنبال بياورد. به همين خاطر خشم خود را متوجه خواهر و برادر کوچکتر خود مینمايد.
۹- فرافکنی
در اين واکنش، نوجوان کاستيها، انديشهها و انگيزههای ناپسند خود را به ديگران نسبت داده، خود را منزه نشان میدهد. به عنوان مثال بجای آنکه بگويد: «من از فلانی بدم میآيد» ، میگويد: «فلانی از من بدش میآيد». يا به جای آنکه گناه خود را قبول کند، ديگران را مقصر میداند.
افسردگي در نوجوانان
«احساس ميكنم كه خيلي بيكس هستم»، « همه از من متنفرند» من حتي خودم هم از خودم متنفرم . چگونه ميتوانم از اين چاه نكبت خلاص شوم» «نميتوانم درس بخوانم» « من هيچ دوستي ندارم» آيا اين جملات آشناست؟ آيا نظير چنين جملاتي را از زبان نوجوان خود شنيدهايد؟ افسردگي در بين نوجوانان بيشتر از آنچه قبلاً فكر ميكردند، رايج است. نوجواني كه بنظر گوشهگير و تنها ميرسد، در بيشتر موارد درگير يك دورهي حل مسئله است. در حاليكه براي برخي ديگر يك مشكل جديتر است كه حتي در مواردي ميتواند منجر به خودكشي شود.
نوجوانان افسرده احساس غمگيني ميكنند و ممكن است اين حالت را بعنوان احساس بيكسي استنباط نمايند. معمولاً اينگونه نوجوانان در ارتباطات خود با خانواده و دوستان راحت نيستند. آنها اغلب توانايي تمركز حواس ضعيفي دارند، در شروع عمل و اقداماتِ خودانگيخته بينهايت مشكل دارند، تغييرات قابل توجهي در نحوه تفكر و رفتار آنها مشاهده ميشود، اغلب اوقات در طول شب با اختلالات خواب مواجهند و تغييراتي در الگوهاي غذاخوردن آنها مشاهده ميشود، ممكن است احساس شديد خستگي كنند، انگار خود را بزور حركت ميدهند يا برعكس برخي از آنان بسيار پرانرژي هستند، ممكن است احساس گناه يا بيارزشي كنند. نوجواني كه مبتلا به بيماري افسردگي است، اگر كمكي كه به آن نياز دارد دريافت نكند، ممكن است اقدام به خودكشي نمايد.
بطور عادي نوجوانان وقتي كه غمگين باشند درباره غمشان شكايت يا صحبت ميكنند و سعي ميكنند كه براي رفع آن كاري كنند. بطور كلي افراد در نوجواني از والدينشان دور ميشوند و بيشتر با همسالان خود تماس و ارتباط برقرار ميكنند. تفاوت بين غم معمولي نوجوانان و افسردگي بستگي به مدت زمان، شدت و ميزان انحراف خُلق از خُلق و رفتار معمول نوجوان دارد. نوجوانان به دلايل مختلف غمگين ميشوند. نوجواناني كه بطور ممتد تحت فشار رواني هستند، افسرده ميشوند و اين موارد بيشتر در خانوادههايي اتفاق ميافتد كه مورد مشابهي در بين اعضاي خانواده از افسردگي وجود داشته است.
چند نكته مهم
_ گاهگاهي احساس ناخشنودي در بين نوجوانان شايع كه نبايد با افسردگي اشتباه گرفت.
– در اجراي انضباط از تقويت مثبت استفاده كنيد. شرمساري و تنبيه در برقراري انضباط ممكن است باعث بروز احساس بيارزشي و عدم كفايت در ادارهي امور زندگي در نوجوان گردد.
– از اِبراز حمايت بيش از حد و راهنمايي بيحد به نوجوان احتراز كنيد. حمايت بيش از حد امكان هر گونه بروز اشتباهي را از نوجوان ميگيرد. هدايت و راهنمايي بيش از حد در زمينه آنچه كه بايد و آنچه كه نبايد توسط والدين باعث ميشود كه نوجوان فكر كند آنها به او اعتماد ندارند.
– انتظار پذيرش مطلق از طرف نوجوان خود نداشته باشيد.
– از نوجوانِ خود انتظار تكميل و برآوردن آرزوها و اهداف ناكام خود را نداشته باشيد.
علائم افسردگي نوجوانان
درصورتي كه متوجه شديد حداقل 3 مورد يا بيشتر از موارد ذيل بمدت دو هفته يا بيشتر ادامه دارد احتمال ابتلا به افسردگي نوجواني وجود دارد:
1- گريه كردن، غمگيني يا بداخلاقي
2- گوشه گيري، دوري از دوستان، فعاليتها و وقايع اجتماعي
3- مشكلات خواب
4- مشكلات تغذيه
5- افت عملكرد مدرسهاي
6- فعاليت زيادي يا فقدان انرژي
7- احساس گناه يا خودكمبيني
8- خستگي بيش از حد و دائمي
9- اشتغال ذهني بيش از حد در مورد مرگ، مردن يا آرزوي مرگ
اگر نوجواني كه مبتلا به افسردگي است كمكي دريافت نكند ممكن است بعنوان يك راه فرار از اين موقعيت، خود را درگير با افكار خودكشي نمايد.
چهارنشانه كه احتمال اقدام به خودكشي را مشخص ميكند
1- تهديد يا صحبت كردن در مورد كشتن خود.
2- ابراز آمادگي براي مرگ مثل بخشيدن وسايل خود، وصيتنامه، نامههاي وداع يا خداحافظي.
3- به نحويي صحبت كردن كه انگار هيچ اميدي به آينده ندارد.
4- احساس بيكسي و نااميدي نسبت به خود يا سايرين.
نوجواناني كه هر كدام از اين علائم را نشان دهند بايستي حتماً به روانشناس ارجاع شوند و كمك تخصصي ويژه دريافت كنند. اگر احساس ميكنيد كه نوجوان شما ممكن است از افسردگي رنج ببرد پيشنهاد ميشود كه نسبت به ارجاع او به يك متخصصِ باتجربهي بهداشت روان و انجام ارزيابي دقيق اقدام نماييد.
كمكهايي كه شما ميتوانيد بكنيد
– داوطلب گوش دادن به صحبتهاي آنان باشيد. زماني را واقعاً صرف نوجوان خود كنيد. لازم نيست كه هميشه توان پاسخگويي به سئوالات آنها را داشته باشيد . فقط گوش كنيد.
– مسئلهي مطرح شده توسط آنها را جدي بگيريد. آن مسئله شايد براي شما مهم نباشد ولي براي آنها اهميت دارد. به نوجوان خود نشان دهيد كه مورد توجه شماست و سعي در درك او داريد.
– نوجوان خود را تنها نگذاريد. بيان اين جمله كمكي به او نميكند: «چيزي نشده، سرت را بالا بگير، فردا روز بهتري خواهد بود»، مسئلهاي كه بوجود آمده براي او كاملاً جدي و واقعي است.
– نوجوان را تشويق كنيد كه با ساير بزرگسالان نيز همانند شما صحبت كند. به او پيشنهاد كنيد كه به آنها بهعنوان يك دوست بزرگسال اعتماد كند. (اين افراد بايد مورد اعتماد والدين باشند)
– سعي كنيد نشان دهيد كه آنها برايتان اهميت دارند. آنها ممكن است از شما دوري كنند. در كنار آنها بمانيد. سعي كنيد شرايطي را فراهم كنيد كه با شما كاري را بطور مشترك انجام دهند. به آنان تأكيد نكنيد كه بايستي شاد باشند. با آنها و احوالشان كنار بياييد.
– به موقع به آنها پيشنهاد كمك كنيد. دريافت كمكِ به موقع مانع از فرورفتن نوجوان در افسردگي عميقتر ميشود و از بروز اختلال پيشگيري ميگردد.
– سعي كنيد تا علت اندوه نوجوان را دريابيد . منشاء غم كجاست؟ با درك منشاء بروز غم، نوجوان بهترين وسيله براي آزاد ساختن خود از اثرات آن را در اختيار دارد.
– انتظار طرد داشته باشيد. اگر سعي در ارتباط يا حمايت از نوجوان افسردهاي را داريد تعجب نكنيد كه گاهي پاسخهاي منفي و يا رفتار تحريك پذيري نشان دهند. اين وضعيت را شخصي و خصوصي تعبير نكنيد. يك اصل مهم صبوري و تحمل است.
– بخاطر داشته باشيد كه شما نميتوانيد مسئول اعمال شخص ديگري كه تحت فشار رواني يا افسردگي يا افكار خودكشي است باشيد. آنچه كه شما ميتوانيد انجام دهيد ايفاي نقش بعنوان يك دوست مسئول علاقمند در كنار نوجوان به هنگام موقعيتهاي سخت است. در اين برهه زماني ميتوانيد به نگرانيهاي آنها گوش كنيد، از آنها حمايت كنيد و براي دريافت كمكهاي تخصصي آنها را راهنمايي و ارجاع دهيد.