هر چند زندگی مشترک مهمترین موهبتی است که انسان را از یک تنهائی مرگبار نجات میدهد و زمینههای پویائی و تلاش بیشتر را برای او فراهم میسازد، عوامل زیادی نیز وجود دارند که این زندگی مشترک را به طور مداوم تهدید میکنند و آن را در معرض خطر انواع آسیبها قرار میدهند. تفاوتهای ژنتیکی و ذاتی مردان و زنان و عدم آگاهی دو طرف از این تفاوتها مهمترین خطری است که موجب سوء تفاهم شده و ارتباط متقابل را با آسانی تخریب میکند. منظور از تفاوتهای ژنتیکی و ذاتی این است که هر دو جنس ویژگیهای منحصربهفردی دارند که فقط متعلق به همان جنس است و پذیرش و درک آن برای جنس دیگر بسیار سخت و دشوار است و همین امر کافی است تا زندگی مشترک دستخوش انواع اختلافات و ناملایمات گردد. چیزی که بسیار شاهد آن هستیم.
زنها بیشتر به محرکهای کلامی و شنوائی پاسخ میدهند و درست به همین دلیل است که گفتگو را بسیار دوست دارند و از تعریف و تمجید کلامی لذت میبرند. این ویژگی موجب شده آنها همیشه حرفی برای گفتن داشته باشند و اگر هم حرف کم بیاورند، توضیح میدهند که چرا کم آوردهاند. شواهد نشان میدهد، حرف زدن، یک نیاز حیاتی زنهاست. عدم درک این ویژگی از طرف مردان، موجب میشود آنها بهراحتی از این خصوصیتِ زنها انتقاد کرده و آنان را به پرحرفی متهم کنند. در مقابل، مردها از محرکهای کلامی و صوتی لذت چندانی نمیبرند و بیشتر تحت تأثیر محرکهای تصویری و دیداری قرار میگیرند و درست به همین دلیل است که مردها بیش از زنها، به زیبائی جنس مخالف و نگاه کردن به آنها اهمیت میدهند. عدم درک این ویژگی موجب میشود که زنها به آسانی مردها را به چشمچرانی متهم کنند.
برای زنها مناسبتها خیلی مهم است. روز تولد، روز زن، سالگرد ازدواج و . . . از مواردی است که نقش مهمی در زندگی عاطفیِ زنان دارد و توجه به آن، خوشحالیِ فزایندهای را در آنان بهوجود میآورد. مردان ذاتاً تبحر چندانی در درک این وضعیت ندارند و خیلی آسان مناسبتها را فراموش میکنند. زنها در این زمینه، مردان را بیتوجه، بیاحساس و غیرقدردان میدانند. کمتر مردی است که حداقل یک بار به خاطر این فراموشیها از طرف همسرش مورد انتقاد قرار نگرفته باشد. اما از نگاه مردها بیتوجهی به این مناسبتها به معنای بیاهمیتی نسبت به همسر و زندگی زناشوئی نیست.
تقریباً همهی زنها، از گرفتن و دادنِ هدیه لذت میبرند و آن را نشانهای برای عشق، محبت و دوستی میدانند و در چنین موقعیتهائی شعف و خوشحالی خود را آشکارا بروز میدهند. برای آنها سؤال برانگیز است که چرا مردها این چیزها را جدی نمیگیرند و به انجام آن تمایلی ندارند. اما حقیقت این است که برای مردها، نه تنها ابراز عشق از طریق هدیه دادن ، کار چندان دلچسبی نیست، گرفتنِ هدیه نیز به خوشحالی وافری در آنها منجر نمیشود. زنها، این ویژگی را به بیاحساس بودن مردها تعبیر میکنند و مردها نیز به احساسات زنها، برچسب کودکانه بودن میزنند.
بر خلاف مردها که پدیدهها و رویدادهای اطراف را به صورت کلی ادراک میکنند، زنها استعداد زیادی در ادراک جزئیات یک پدیده دارند. مثلا اگر فردی دماغش را عمل کرده باشد، زنها زودتر از مردها به این موضوع پی میبرند. این ویژگی، موجب شده زنان نسبت به ریزهکاریهای زندگی حساس باشند. چیزی که زیاد مورد پسند مردها نیست.
بر خلاف تصور عمومی که مرد را جنس قوی میداند، زنها ظرفیت بیشتری در تحمل دردهای فیزیکی و جسمانی دارند و میزان شِکوه و نالههای آنان از مردان کمتر است و به همین دلیل، مردها در هنگام بیماری، بیش از زنها نیازمند توجه و پرستاری هستند.
ذکر همهی تفاوتها در اینجا مقدور نیست. تفاوتها آنقدر زیاد است که اگر بگوئیم زندگی زناشوئی نیاز به تخصصِ ویژه دارد، گزافه نگفتهایم. تردیدی نیست که بدون آگاهی از ویژگیهای جنس مخالف، نمیتوان به خوشبخت بودنِ یک زندگی مشترک چندان امیدوار بود. تجربه نشان داده است تنها کسانی مستحق خوشبختی و لذت بردن از زندگی زناشوئی هستند که برای شناخت یکدیگر، تلاش میکنند.
نویسنده: محمد رفیعی