انسان موجودی اجتماعی است که تا حدودی به اطرافیانش وابستگی دارد، ولی مشکل زمانی آغاز میشود که این وابستگی حالتی افراطی و بیمارگونه پیدا میکند. یکی از دلایل شایع برای چنین وضعیتی، وجود اختلال در شخصیت افراد است. بیماران مبتلا به این حالت، نیازهای خود را تحت الشعاع نیازهای دیگران قرار میدهند، مسؤولیت های مهم زندگی خود را به گردن دیگران میاندازند، به خود مطمئن نیستند و اگر برای مدتی کوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتی زیادی میکنند. روان پزشکان به این حالت میگویند: اختلال شخصیت وابسته. این اختلال در میان خانمها شایعتر از آقایان است. به تازگی مطالعاتی در کشورهای غربی صورت گرفته که نشان میدهد فرزندان کوچک خانواده با احتمال بیشتری در معرض خطر ابتلا هستند. افرادی هم که در کودکی بیماری جسمی و ذهنی داشتهاند، ممکن است بیش از بقیه مستعد این اختلال باشند.
مشخصه این افراد، رفتاری حاکی از وابستگی و سلطهپذیری به صورت الگویی نافذ و فراگیر در کلیه ابعاد زندگی آنهاست. افراد مبتلا، از تصمیمگیری عاجزند مگر آن که با دیگران به مقدار بسیار زیادی مشورت کرده و کاملاً مطمئن شده باشند. آنها از موقعیتهای مسؤولیت آور پرهیز میکنند و اگر از آنها خواسته شود که نقش رهبر را در جایی به عهده بگیرند، به شدت مضطرب میشوند و ترجیح میدهند تحت سلطه باشند. پافشاری در انجام تکالیفی که مربوط به خودشان است را دشوار مییابند، اما اگر قرار باشد آن تکالیف را برای کسی دیگر انجام دهند، مداومت در آنها کاری سهل و آسان محسوب میشود. این بیماران دوست ندارند تنها باشند و دلشان میخواهد کسی را پیدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند. همین نیاز آنها- دلبستگی به فرد دیگر- است که روابطشان را خدشهدار میکند. آنها حتی از ابراز احساسات پرخاشگرانه خود نیز میترسند و به همین دلیل این دسته از افراد ممکن است همسری بدرفتار یا بی وفا را مدتها تحمل کنند، فقط برای آن که احساس دلبستگیشان به او خدشه دار نشود.
علایم معمول
معیارهای تشخیصی برای افراد با وابستگی بیمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زیر است:
* نیازی نافذ، فراگیر و افراطی به مراقبت شدن که به سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی بینجامد.
* این حالت از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینههای گوناگون به چشم آید که نشانههایش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذکر شده در زیر باشد:
1- بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در گرفتن تصمیمات روزمره مشکل داشته باشد( مثل پوشیدن لباس یا انتخاب غذا در رستوران).
2- نیازمند آن باشد که دیگران مسؤولیت بیشتر مسایل عمده زندگیاش را برعهده بگیرند( مثل خرید خانه، انتخاب همسر، تعیین رشته تحصیلی و غیره).
3- به دلیل ترس از برخوردار نشدن از حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با آنها مشکل داشته باشد که این امر به دلیل فقدان اعتماد به قضاوت ها یا توانایی های خود باشد، نه فقدان انگیزه یا انرژی.
4- در کسب حمایت و پشتیبانی دیگران بیش از حد معطل بماند، تا جایی که حتی حاضر شود کارهایی را که دوست ندارد، به خاطر دیگری انجام دهد و این امر حالتی تکرار شونده در روند زندگی فرد داشته باشد.
5- در تنهایی احساس ناراحتی یا درماندگی کند، به دلیل ترس مبالغه آمیز از نداشتن قدرت مراقبت از خود.
6- با ختم یک رابطه صمیمانه، فوراً به جستجوی رابطهای دیگر برآید تا آن را منبع مراقبت و حمایت از خود قرار دهد.
7- ذهنش به طرزی غیرواقع گرایانه به این اندیشه مشغول باشد که مبادا برای مراقبت از خود، تنهایش بگذارند.
مجموعه صفات فوق باعث میشود کارکرد شغلی این افراد اغلب مختل باشد، به طوری که نمیتواند مستقلاً و بدون نظارت دقیق شخص دیگری کارهای خود را انجام دهند.
* روابط اجتماعی آنها اغلب فقط با کسی است که میتوانند به او وابسته شوند و خیلی از این افراد مورد بدرفتاری جسمییا روحی- روانی قرار میگیرند، فقط به این علت که با جرأت نیستند و در نتیجه نمیتوانند ابراز وجود کرده و از حق و حقوق خود دفاع کنند.
* اگر غیبت فردی که به او وابسته اند طولانی شود، بیمار در معرض خطر اختلال افسردگی قرار میگیرد.
پشت پرده وابستگی
حقیقت این است که صفت وابستگی در بسیاری از اختلالات روان پزشکی دیده میشود. جالب است بدانیم یک بیماری روانپزشکی وجود دارد که طی آن بیمار مبتلا از تنها ماندن در فضاهای باز به شدت وحشت دارد و در صورت تنها ماندن در چنین شرایطی، حملات شدید اضطراب را تجربه میکند. به طور طبیعی این بیماران اغلب برای خارج شدن از منزل نیاز به همراهی فرد دومی دارند که در اکثر موارد این فرد دوم، همسر آنها است و در اینجا هم یک نوع وابستگی بیمارگونه ملاحظه میشود. بنابراین کمک گرفتن از پزشک متخصص برای افتراق انواع مختلف وابستگی که در بیماری های متنوع روان پزشکی رخ میدهد، امری لازم و گاه ضروری است.
ویژگیهای اختلال شخصیت وابسته
افراد مختلف ویژگیهای شخصیتی متفاوتی دارند بنابراین داشتن برخی ویژگیهای شخصیتی متفاوت با دیگران، به معنای وجود بیماری یا اختلال در فرد نیست. وقتی مساله اختلال شخصیت وابسته مطرح میشود که فرد دچار اختلال، شرایط خاصی داشته باشد و در جنبههای مختلف تفکر، احساس و رفتار واکنشهای غیرعادی نشان بدهد؛ مثلا انعطافپذیر نباشد، یعنی در شرایط و موقعیتهای خاص نتوانند تفکر، احساس یا رفتاری متناسب با شرایط از خود بروز دهد. چنین رفتاری باعث میشود فرد برای خود یا دیگران ناراحتی ایجاد کند و عملکرد شغلی، تحصیلی، خانوادگی یا اجتماعیاش مختل شود. باید توجه داشت که انسان موجودی اجتماعی و دارای روابط دوجانبه با دیگران است. یعنی همه انسانها، در تمام طول زندگی نوعی وابستگی متقابل و منطقی با اطرافیان دارند. آنها به یکدیگر خدمات میدهند و از هم خدمات میگیرند. در اختلال شخصیت وابسته، وابستگی معمولا یکطرفه است و فرد دچار این اختلال فقط میخواهد نیازهای عاطفی و جسمیاش را بهوسیله دیگران برطرف کند و اگر به خواستههایش پاسخ داده نشود، احساس اضطراب و ناامنی میکند و اعتماد به نفسش را از دست خواهد داد و بر این اساس ممکن است رفتارهای خاصی از خود نشان دهد.
بهطورکلی میتوان 6 ویژگی اصلی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته را به این شکل بیان کرد:
1) آنها قادر به تصمیمگیری نیستند و حتی برای تصمیمگیریهای روزانه خود به کمک دیگران نیاز دارند. این کمک را هم معمولا از کسی میگیرند که وابستگی خاصی به او دارند.
2) مسوولیت امور زندگیشان را نمیپذیرند و آن را بر عهده افراد دیگر میگذارند.
3) از مخالفت با دیگران هراس دارند و سعی میکنند نظر خودشان را نگویند چون ممکن است این کار باعث طرد شدن و از دست رفتن رابطه وابستهشان شود.
4) اعتماد به نفس بسیار پایینی دارند و اغلب نمیتوانند کاری را آغاز کنند. از اینکه کاری را ناقص انجام دهند و مورد قضاوت منفی دیگران قرار گیرند، به شدت بیم دارند.
5) تنهایی برایشان مانند مرگ است و اصلا نمیتوانند از خودشان مراقبت کنند. بعد از قطع یک رابطه، احساس اجبار میکنند که فورا وارد رابطه دیگری شوند. گاهی هم چند رابطه همزمان دارند تا بتوانند در هر موقعیتی یک نفر را در کنارخود داشته باشند و بر ترس ناشی از احساس طرد شدن از سوی یکی از این افراد غلبه کنند.
6) گاهی برای اطمینان از تایید دیگران دست به کارهایی میزنند که اصلا با آن موافق نیستند. این کار را برای این انجام میدهند که میخواهند همیشه حمایت و رضایت دیگران را داشته باشند.
وابستگی فرزندان رو به فزونی است
فرد دچار اختلال شخصیت وابسته مستعد برقراری رابطه وابسته با افراد مختلف است که آن فرد هر کسی میتواند باشد. اولین رابطههای وابسته کودکان به طور طبیعی با مراقبتکنندگان اولیهشان (مانند مادر و پدر) است ولی آنها میل دارند چنین روابطی را با دیگران نیز تجربهکنند. به نظر میرسد الگویی از فرزندپروری در یکی دو نسل اخیر و به خصوص در طبقات اقتصادی اجتماعی متوسط به بالا شکل گرفته که هم در کلینیک و بین مراجعان به مطبهای روانپزشکی و هم در جوانانی که به روانپزشک مراجعه نمیکنند، دیده میشود.
در این الگوی فرزندپروری، والدین به فرزندان خود خدمات میدهند، بیآنکه انتظار قبول هیچ مسوولیتی را از سوی او داشته باشند. حداکثر چیزی که از فرزند خواسته میشود، آن است که در ازای فراهم بودن همه امکانات و تامین خواستههایش، فقط درس بخواند. در این شیوه تربیتی، عملا کودک از یادگیری و بروز بعضی از تواناییهای بالقوهاش باز میماند. یعنی به کودک مجال داده نمیشود احساس مسوولیتپذیری را درون خود بپرورد، شکست و سرخوردگی را بیازماید و بازایستد و تلاش کند، توانایی مقابله با ناکامیها را پیدا کند تا هنگام ناآرامی و ناراحتی به خود آرامش بدهد. چنین فرزندانی در مراحل مهم زندگیشان دچار نوعی معلولیت و ناتوانی و نارسی میشوند.
یکی از نتایج این الگوی فرزندپروری، فرزندانی هستند که بیش از حد به والدین خود وابسته و به شدت از آنها متوقعاند و توان حل و فصل مشکلات خود را در بزرگسالی هم ندارند. حس مسوولیتپذیری و تحمل سرخوردگی و ناکامیباید از همان دوران کودکی تمرین و به کودک یاد داده شود. از همان ابتدا باید وظایفی را متناسب با مرحله رشد برعهده کودک گذاشت تا خطا کند و روش درست را بیاموزد، زمین بخورد تا ایستادن و راه رفتن را بیاموزد، ناکامی و سرخوردگی را تجربه کند تا تحمل زندگی بزرگسالی را که ناگزیر با بسیاری ناکامیها همراه است، داشته باشد. خانوادهها این شیوه تربیتی را کاملا خیرخواهانه در پیش میگیرند، غافل از آنکه نتیجه آن فرزندی وابسته و ناتوان خواهد بود. چنین فرزندی وقتی وارد اجتماع میشود به دنبال مراقب و مادر میگردد و وقتی ازدواج میکند، از همسرش انتظار مراقبت مادرانه دارد و اگر همسر نتواند یا نخواهد چنین نقشی را به عهده بگیرد، ناسازگاری و مشکلات بین زوج اتفاق میافتد. بدتر از آن زمانی است که هر دوطرف چنین ویژگیای داشته باشند و هر دو به دنبال مادر و حامیباشند. در این صورت هم این روابط پایدار و مسوولانه نخواهند بود. بسیاری از افراد دچار اختلال شخصیت وابسته از مشکل خود آگاهی ندارند و وقتی به مشکلی در روابطشان برمیخورند، تصور میکنند دیگران باید از آنها مراقبت میکردهاند و آنها هستند که وظایف خود را به درستی انجام ندادهاند.
چه باید کرد؟
باید از خانواده شروع کرد و شیوههای فرزندپروری به درستی آموزش داده شود. نگذاشتن مسوولیت برعهده فرزند نه تنها رفتاری مفید نیست، بلکه میتواند باعث ناتوانی او در آینده شود. باید از همان ابتدا مسوولیتهای کوچک و سبکی را متناسب با تواناییهای کودک به او واگذار کنید تا به مرور آنها را بیاموزد و تمرین کند. به کودک اجازه دهید خطا کند و شکست بخورد تا بعدها بتواند در بزرگسالی هم تحمل شکست و ناکامیرا داشته باشد و ترس از شکست و ناکامی باعث احساس ناتوانی او در انجام کارهایش و وابستگیاش به دیگران نشود.
درمان
خوشبختانه درمان اختلال شخصیتی وابسته با نتایج خوبی همراه است و اغلب نتیجه بخش میباشد. پایه اصلی درمان بر روشهای غیردارویی بنا شده. یکی از آنها درمان های مبتنی بر بینش است که بیمار بتواند صورتهای اولیه رفتار خود را بشناسد و با حمایت درمانگر به فردی مستقلتر، با جرأتتر و با اتکا به نفس بیشتر تبدیل شود. طبیعی است که ایجاد این تغییرات نیاز به زمان دارد. بنابراین صبر و حوصله و بردباری کمک زیادی به پیشرفت میکند. رفتاردرمانی، جرأت آموزی، خانواده درمانی و گروه درمانی نیز از جمله سایر روش های غیردارویی هستند که به کار میروند و در بسیاری از بیماران نتایج موفقیت آمیزی هم داشته است. روشهای دارویی هم برای درمان این مشکل استفاده میشود ترکیب دو روش دارویی و غیردارویی، آثاری ماندگارتر بر جا میگذارند و به این ترتیب بیماری که تحت این دسته از درمان ها قرار گیرد، تا سالهای سال قادر به بهرهمندی از یک زندگی طبیعی خواهد بود.، اگر به هر دلیل اختلال شخصیت وابسته در فردی شکل گرفت؛ موثرترین راه، رواندرمانی است. موثر بودن رواندرمانی به انگیزه کافی درمانجو و زمان مناسب نیاز دارد. رویکردهای رواندرمانی مختلفی برای درمان اختلالهای شخصیت وجود دارد؛ مانند درمانهای تحلیلی و درمان شناختیـ رفتاری. گرچه تکنیک این رویکردها با هم تفاوت دارند اما همه یک ویژگی دارند؛ برای درمان همه اختلالهای شخصیت به زمان طولانی نیاز است. با این حال، اغلب افرادی که دچار اختلال شخصیت هستند، میتوانند با مراجعه به روانپزشکان و روانشناسان بالینی تا حد زیادی درمان شوند و بر مشکل خود غلبه کنند.
منبع:کوچه ما (با تغییر)